الإمام ناصر محمد اليماني
16 - ربيع الأول - 1439 هـ
04 - 12 - 2017 مـ
16 - ربيع الأول - 1439 هـ
04 - 12 - 2017 مـ
۱۳- آذر- ۱۳۹۶ه.ش.
09:05 مساءً
( بحسب التقويم الرسمي لأمّ القرى )
[ لمتابعة رابط المشاركـة الأصليّة للبيان ]
https://nasser-alyamani.org/showthread.php?t=33306
_____________
چقدر کسانی که برهان بیان حق قرآن را پشت سرشان انداخته و بیعت خود را به تأخیرمیانداختند تا علی عبدالله صالح رهبری را تسلیم کند؛ نصیحت کردیم.....
بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على كافة الأنبياء والمرسلين من أولهم إلى خاتمهم محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وجميع المؤمنين الثابتين على عهد ربهم وما بدلوا تبديلاً، أما بعد..
انصار عزیزم در نقاط مختلف جهان! سلام علیکم و رحمة الله برکاته. حقجویانی که از میز گفتگوی جهانی در پایگاه امام مهدی ناصر محمد یمانی «منتدیات البشری الإسلامیه» بازدید میکنید! سلام علیکم و رحمة الله. ما نه مرگ علی عبدالله صالح را تأیید میکنیم و نه تکذیب، خدا بهتر میداند؛ آن چه که میخواهم بگویم این است: چقدر، چقدر و چقدر کسانی که بیعت خود با خدا و خلیفهاش را منوط به تسلیم رهبری از سوی علی عبدالله صالح به امام مهدی کرده بودند؛ از این کار برحذر داشتیم. بر اساس فتوایی که خداوند در رؤیای حق داده بود که تنها بندگان نعیم اعظم با من خواهند ماند؛ دریافتم فتنهای در راه است که انصار را غربال خواهد کرد و این بیان به اذن خدا برای استوارتر کردن آنهاست. حتی اگر علی عبدالله صالح کشته شود و سپس خداوند او را زنده کند تا رهبری را به امام مهدی تسلیم نماید؛ ما نمیتوانیم کسانی را که خداوند میخواهد ایشان را به علت عقیده باطلشان دچار فتنه کند؛ ثابت قدم کنیم. کسانی که عقیدهشان این بود که تنها بعد از این که علی عبدالله صالح رهبری را به امام مهدی ناصر محمد یمانی تسلیم کرد، با او بیعت خواهند کرد؛ انگار که رؤیا از بیان حق قرآن درستتر است! سزاوار شما نیست و نباید عقاید دینی را بر اساس رؤیا بنیان نهید؛ بلکه رؤیا تنها یک رؤیا باقی میماند تا اگر خدا خواست آن را در واقعیات محقق سازد و رؤیا به صاحب آن اختصاص دارد و به خدا قسم اگر قرار بود عقاید دینی بر اساس رؤیا بنا شوند؛ دین خدا به کل تغییرو تبدیل پیدا میکرد.
و در مورد رؤیا؛ رؤیا فقط یک خبراست تا یا خدا آن را در عالم واقعیات تصدیق کند یا آن را محو و پاک نماید و امر گذشته و آینده با خداست. حجت در دین؛ برهان علمی از نزد خداوند عزیز و حکیم است و قبل از این به حق برایتان فتوا داده بودیم اگر پنجاه هزار سال هم با شما مجادله کنیم؛ جز با کتاب خدا و سنت حق رسولش با چیز دیگری مجادله نمیکنیم و غیر از این چیزی نزد ما نیست. و مهمترین چیز نزد من تصدیق حق این رؤیاست که: «هیچ عالم و جاهلی از قرآن با من مجادله نمیکند؛ مگر این که بر او غالب شوم» و در طول این سیزده سال، من هم چنان با برهان علمی از آیات محکم قرآن عظیم مهیمن و غالبم؛ این همان بصیرت محمد رسولالله و پیروان او از ائمه کتاب و مؤمنان است.
اما سالها قبل درمورد کسانی فتوا دادیم که عقیده خود را بر اساس تسلیم رهبری توسط علی عبدالله صالح به امام مهدی ناصر محمد یمانی بنا کردهاند و گفتیم که اشتباه میکنند؛ چون رؤیا به صاحب آن اختصاص دارد و خداوند به شما فرمان نداده است که رؤیا را مبنای فتوا در دین خداوند اسلام قرار دهید. چون رؤیا به صاحب آن اختصاص دارد و خداوند هر چه را که به خواهد محقق میکند و یا برای کسی که حاضر نباشد از شاکرین باشد آن را پاک و محو میکند. و امر گذشته و آینده با خداوند است و حتی آیات کتاب قابل تبدیل شدن هستند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
09:05 مساءً
( بحسب التقويم الرسمي لأمّ القرى )
[ لمتابعة رابط المشاركـة الأصليّة للبيان ]
https://nasser-alyamani.org/showthread.php?t=33306
_____________
چقدر کسانی که برهان بیان حق قرآن را پشت سرشان انداخته و بیعت خود را به تأخیرمیانداختند تا علی عبدالله صالح رهبری را تسلیم کند؛ نصیحت کردیم.....
بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على كافة الأنبياء والمرسلين من أولهم إلى خاتمهم محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وجميع المؤمنين الثابتين على عهد ربهم وما بدلوا تبديلاً، أما بعد..
انصار عزیزم در نقاط مختلف جهان! سلام علیکم و رحمة الله برکاته. حقجویانی که از میز گفتگوی جهانی در پایگاه امام مهدی ناصر محمد یمانی «منتدیات البشری الإسلامیه» بازدید میکنید! سلام علیکم و رحمة الله. ما نه مرگ علی عبدالله صالح را تأیید میکنیم و نه تکذیب، خدا بهتر میداند؛ آن چه که میخواهم بگویم این است: چقدر، چقدر و چقدر کسانی که بیعت خود با خدا و خلیفهاش را منوط به تسلیم رهبری از سوی علی عبدالله صالح به امام مهدی کرده بودند؛ از این کار برحذر داشتیم. بر اساس فتوایی که خداوند در رؤیای حق داده بود که تنها بندگان نعیم اعظم با من خواهند ماند؛ دریافتم فتنهای در راه است که انصار را غربال خواهد کرد و این بیان به اذن خدا برای استوارتر کردن آنهاست. حتی اگر علی عبدالله صالح کشته شود و سپس خداوند او را زنده کند تا رهبری را به امام مهدی تسلیم نماید؛ ما نمیتوانیم کسانی را که خداوند میخواهد ایشان را به علت عقیده باطلشان دچار فتنه کند؛ ثابت قدم کنیم. کسانی که عقیدهشان این بود که تنها بعد از این که علی عبدالله صالح رهبری را به امام مهدی ناصر محمد یمانی تسلیم کرد، با او بیعت خواهند کرد؛ انگار که رؤیا از بیان حق قرآن درستتر است! سزاوار شما نیست و نباید عقاید دینی را بر اساس رؤیا بنیان نهید؛ بلکه رؤیا تنها یک رؤیا باقی میماند تا اگر خدا خواست آن را در واقعیات محقق سازد و رؤیا به صاحب آن اختصاص دارد و به خدا قسم اگر قرار بود عقاید دینی بر اساس رؤیا بنا شوند؛ دین خدا به کل تغییرو تبدیل پیدا میکرد.
و در مورد رؤیا؛ رؤیا فقط یک خبراست تا یا خدا آن را در عالم واقعیات تصدیق کند یا آن را محو و پاک نماید و امر گذشته و آینده با خداست. حجت در دین؛ برهان علمی از نزد خداوند عزیز و حکیم است و قبل از این به حق برایتان فتوا داده بودیم اگر پنجاه هزار سال هم با شما مجادله کنیم؛ جز با کتاب خدا و سنت حق رسولش با چیز دیگری مجادله نمیکنیم و غیر از این چیزی نزد ما نیست. و مهمترین چیز نزد من تصدیق حق این رؤیاست که: «هیچ عالم و جاهلی از قرآن با من مجادله نمیکند؛ مگر این که بر او غالب شوم» و در طول این سیزده سال، من هم چنان با برهان علمی از آیات محکم قرآن عظیم مهیمن و غالبم؛ این همان بصیرت محمد رسولالله و پیروان او از ائمه کتاب و مؤمنان است.
اما سالها قبل درمورد کسانی فتوا دادیم که عقیده خود را بر اساس تسلیم رهبری توسط علی عبدالله صالح به امام مهدی ناصر محمد یمانی بنا کردهاند و گفتیم که اشتباه میکنند؛ چون رؤیا به صاحب آن اختصاص دارد و خداوند به شما فرمان نداده است که رؤیا را مبنای فتوا در دین خداوند اسلام قرار دهید. چون رؤیا به صاحب آن اختصاص دارد و خداوند هر چه را که به خواهد محقق میکند و یا برای کسی که حاضر نباشد از شاکرین باشد آن را پاک و محو میکند. و امر گذشته و آینده با خداوند است و حتی آیات کتاب قابل تبدیل شدن هستند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَّكَانَ آيَةٍ ۙ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۱۰۱﴾} صدق الله العظيم [النحل]
پیش از این بیانات زیادی نوشته بودیم و به کسانی که بیعت خود را به تأخیر میانداختند تا زعیم علی عبدالله صالح رهبری را به امام مهدی ناصر محمد یمانی تسلیم کند؛ از این کار برحذر میداشتیم تا مبادا خداوند آنان را به فتنه انداخته و مقرر فرماید ظهورخلیفهاش با نازل کردن عذاب رخ دهد. چه کسی به مردمی پناه خواهد داد که کتاب خدا قرآن عظیم و سنت حق نبوی را پشت سر میاندازند؟ با این که با بیان حق قرآن عظیم که خداوند با آن به امام مهدی ناصر محمد یمانی یاری رسانده و عالم و جاهل در مجادله از قرآن مغلوب او میشوند، قانع شدهاند؛ و برای علمای امت روی این امر تأکید نمودم که این قرار بین آنها و امام مهدی ناصر محمد یمانی است.
و اما در مورد تسلیم رهبری؛ به خداوند بزرگ که استخوانهای پوسیده و پراکنده را زنده میکند قسم که زعیم علی عبدالله صالح از طریق یکی محافظان شخصی زعیم؛ به نام «رضوان معیاد» با ما تماس گرفت او یکی از انصار مخلص ماست و به علی عبدالله صالح نصیحت میکرد تا دیر نشده، رهبری را تسلیم کند. همین طور انصاری مکرم «جلال النویره» و «سلیم السباعی» ؛ اینها بودند که از قبل با زعیم صحبت کرده و به او نصیحت میکردند رهبری را تسلیم امام مهدی ناصر محمد یمانی کند؛ او را نصیحت میکردند تا خدا بر عزتش بیفزاید و ملک را از او نگیرد. به حق برایش قسم خوردند که من امام مهدی ناصر محمد یمانی خلیفه حق خدا هستم؛ او را نصیحت کردند تا با تسلیم رهبری، از پیشگامان باشد و در زمره شاکران درآید که برایش بهتر است و باعث میشود خداوند بر عزتش بیفزاید. او در جواب گفته بود:«حال که شما با او هستید؛ ما هم با او هستیم».
ما در جواب زعیم؛ مستقیماً بیانی صادر کرده و به او گفتیم: زعیم علی عبدالله صالح؛ اگر واقعا با امام ناصر محمد یمانی هستی؛ برتوست که برای تسلیم رهبری به خانه امام مهدی بیایی و شایسته خلیفه حق خدا در زمین نیست که درخواست ملاقات با رئیس جمهور یا پادشاه و امیری را کند و تسلیم رهبری را از او گدایی نماید. شایسته خلیفه حق خدا در زمین نیست که تسلیم رهبری را از احدی از آفریدگان خدا گدایی کند هرکس که میخواهد باشد، فرقی ندارد؛ رئیس جمهور باشد یا پادشاه یا امیر.. چون من خلیفه خدا هستم ؛ سبحان الله العظیم...اگر چنین کنم وای برمن که جز خدا ولی و یاوری برایم نیست؛ چرا که این تحقیر شأن خلیفه خداست. این از روی تکبر و غرور من نیست؛ خداوند خود متولی ظهور خلیفهاش است و علی عبدالله صالح باید از من درخواست ملاقات کند؛ این فتوای پروردگار درمورد تمام خلفای بشر در جهان است و ما تبدیل و تغییری در آن نمیدهیم و اگر ولایت امام مهدی ناصر محمد یمانی خلیفه خدا در زمین را نپذیرند؛ خداوند در یک شب مرا بر تمام خلفای دولتهای بشری غالب خواهد کرد در حالی که همگی خوار و ناتوان شدهاند؛ پس هرکس بیعت کند به خودش نیکی کرده و خداوند بر عزت او میافزاید.
همان طور که قبلا به زعیم علی عبدالله صالح گفته بودیم؛ اگر راست میگفت و با امام ناصر محمد یمانی بود؛ باید میآمد و درخواست ملاقات با من برای تسلیم رهبری را میکرد و یا برای تسلیم رهبری به خانهام میآمد ولی نکرد. انگار غرور او را به گناه کشاند و نگذاشت برای تسلیم رهبری به خانه من بیاید! خدا از قلب او آگاه است و مرگ و حیات به دست خداوند سبحان است؛ خدا بهتر میداند که آیا واقعا غرور او را به گناه کشاند؟ اگر چنین باشد؛ خداوند حال قومی را تغییر نمیدهد تا این که خودشان در خود تغییری ایجاد کنند. ما جز خیر، گمانی در باره او نداریم و زندگی و مرگ او به دست خداوند است و دست احدی نیست. نه مرگ او را تأیید میکنیم و نه تکذیب و خداوند خیر الغافرین است و کسی که غرور او را به گناه بکشاند در حق خود ظلم کرده است. خداوند هر چه را که بخواهد پاک و محو کرده و هر چه را که بخواهد تثبیت میکند و ام الکتاب نزد اوست و اگر او [علی عبدالله صالح] آن طور که میگویند واقعاً کشته شده باشد؛ عبرتی است برای تمام خلیفههای دولتهای جهان تا درامر اعلان تسلیم رهبري به خلیفه خدا غرور آنها را به گناه نکشاند و با این تسلیم، خداوند بر عزت آنان میافزاید و ملکشان را از آنان نمیگیرد و اگر چنین نکنند؛ سرانجام کسانی که غرور آنها را به گناه میکشاند هم در دنیا و هم درآخرت وخیم است.
با این که زعیم علی عبدالله صالح با به تأخیر انداختن تسلیم رهبری به خود ظلم کرد؛ ولی برای این که به او ظلم نکرده باشیم به اتفاقاتی میپردازیم که به حق دیروز رخ داد و لعنت خداوند بر دروغگویان باد. این داستان تماسی است که از جانب علی عبدالله صالح بعد از ظهر دیروز با من گرفته شد؛ من روی تختم استراحت میکردم؛ در بیداری نه خواب . گفتند : «زعیم میخواهد رهبری را تسلیمت کند». گفتم: به خانهام بیاید. گفتند: «زعیم نمیتواند؛ راه ورود و خروج خانهاش بسته است چون از همه طرف در محاصره و از همه طرف در تنگنا است؛ عرصه بر او تنگ شده است» . گفتم: خدا او را ببخشد . خودش با تأخیر در تسلیم رهبری در حق خودش ظلم کرد. در هرصورت ما برای تحویل گرفتن رهبری به خانه او نمیرویم چون این مانند آن است که از وضعیت موجود سوء استفاده کرده باشیم؛ رهبری خود به خانه من میآید. من الآن تلاش خواهم کرد جنگ را متوقف کرده و جلوی ریخته شدن خون جنگجویان را در صنعاء بگیرم؛ من برای این که رهبری را به من تسلیم کند سراغش نمیآیم؛ بلکه هدف من جلوگیری از ریخته شدن خون جنگجویان الحوثی و انصار صالح است.
سپس با یکی از مشرفین [متولیان] انصار الله «ابو صادق السقاف» تماس گرفتم و به من گفت کجاست؛ پس به سراغ صادق السقاف رفتم و او و برخی از مشرفین [متولیان] که از آل السقاف بودند وعدهای دیگر را پیدا کردم؛ نزدیک بیست نفر بودند شامل مشرفین و فرماندهها و افراد عادی. با آنها تماس گرفتم تا مقرشان را به من نشان دهند و به مقر آنها رسیدم. تنها عده کمی از آنها را میشناختم؛ آنهایی که میشناختم از آل السقاف و از سیدهای صرواح بودند. به آنها گفتم: من آمدهام تا مانع خونریزی بین شما و انصار صالح در صنعاء شوم. از این امر استقبال کردند و گفتند:«ما تو را میشناسیم و میدانیم از انسانهای صادق و راستگو هستی؛ با فرماندههای ارشد تماس میگیریم تا جنگ در محله السیاسی را متوقف کنند تا بتوانی بر طبق درخواستت برای برقراری صلح با صالح تماس بگیری». گفتم: ای آل السقاف خداوند تلاش و سعی شما و گروهی از انصار الله که با شما بوده و خواهان صلح و آشتی هستند؛ قبول نماید. سپس از راه خیابان العشاش و الصباحة رفته و از خیابان الصباحة وارد مسیر «عصر» شدم تا وارد خیابان الزبیری و سپس خیابان حده شوم و از طرف مرکز تجاری الکمیم وارد خانه زعیم گردم. ولی درحالیکه من جایی در خیابان «عصر» بودم؛ مشرف «ابوصادق السقاف» با من تماس گرفت . گفتند شیخ ناصر خواهش میکنیم منتظر شو تا با فرمانده عملیات در میدان کنتاکی تماس بگیریم. بعد ابو صادق با من تماس گرفت و گفت: «شیخ ناصر منتظر بمان تا هم با فرماندهان ارشد تماس بگیریم وهم با فرماندههای میدانی تا جنگ را متوقف کنند . برای این که امکان ورود به آنجا برایت مهیا شود باید جنگ از دو طرف متوقف شود» و هم چنین از طرف زعیم علی عبدالله صالح تماس گرفتند،. به آنها گفتم: شایسته امام مهدی ناصر محمد یمانی نیست که حرف دروغی بزند یا توافق دروغی بکند؛ چون با بعضی از آنها توافق کرده بودم که هدفم این است که جنگ میان آنها و صالح را متوقف کنم تا مردم یمن در هول هراس نباشند و خونریزی نشود. به آنها گفتم من بر اساس درخواست مسؤلین الحوثی هم چنان منتظر میمانم تا تیراندازی متوقف شود تا بتوانم وارد شوم. کسی که از طرف زعیم با من در تماس بود گفت: «ما درخواست تو را انجام دادهایم و تیراندازی از طرف انصار زعیم متوقف شده، ولی انصار الله هم چنان به تیراندازی ادامه میدهند». گفتم: با ابو صادق السقاف تماس خواهم گرفت. او گفت: «شیخ تیراندازی از طرف انصار الله هم چنان ادامه دارد؛ از تو میخواهم منتظر شوی تا با مقامات ارشد تماس بگیریم تا دستور توقف آتش را بدهند؛ به خانه ات برگرد. ما شب و بعد از این که تیراندازی متوقف شد با تو تماس میگیریم» . از من خواست که برگردم و منتظر شوم تا خبرم کند و گفت: «وقت نماز مغرب نزدیک شده و هوا دارد تاریک میشود و این وقت مناسبی نیست. بهتر است تلاش خود برای برقراری صلح را فردا از همین منطقه «عصر»ادامه دهی ».
اگر چه به محض تماس من با اطرافیان زعیم ؛ ظرف ده دقیقه جنگ از طرف آنها متوقف شد تا برای برقراری صلح نزد آنها برسم و درمورد من؛ من برای توقف جنگ از طرف حزب المؤتمر در محله السیاسی به سراغ زعیم میرفتم. از نزد مسؤلان انصار الله که با آنان ملاقات کرده بودم، رفتم و با شماره خاص با کسی که نزد زعیم بود تماس گرفتم و به او گفتم جنگ در محله الامن السیاسی را متوقف کنند و بگذارند با چند ماشین مسلح وارد شوم و به آنها برسم تا برای توقف خونریزی میانجیگری کنم . به آنها گفتم: والله، والله من الآن نمیپذیرم که رهبری تسلیمم شود. گفتم من با مشرفینی که از دوستانم هستند و به من اعتماد دارند توافق کردهام. من به آنها نگفتهام که برای تحویل گرفتن رهبری سراغ زعیم میروم؛ بلکه برای متوقف کردن جنگ میروم؛ برای میانجیگری برای توقف جنگ و خونریزی و جلوگیری از ترس و هراس هموطنان در صنعاء. ولی اگر بخواهم با خونریزی رهبری را به دست آورم؛ به خداوند بزرگ قسم هیچ لشکری یارای مقابله با سپاه امام مهدی را ندارد؛ چون آنها بنده دینار و درهم و دلار نیستند؛ آنها قومی هستند که محبوب خداوندند و محب او؛ و حتی بهشت که به اندازه آسمانها و زمین است آنها را به فتنه نمیاندازد؛ آنها به دنبال نعیمی بسیار بزرگتر از آن هستند چون تا خداوند در نفس خود راضی نشود؛ راضی نمیشوند. چرا که رضوان خدا بر بندگانش هدف بزرگ آنان است و در نفس خود از این امر آگاهند که این نعیم به حق بزرگتر از جنات النعیم است؛ نعیمی که به اندازه آسمانها و زمین است. هدف آنها عکس هدف شیاطین است؛ چرا که هدف آنان هدایت تمام امت است تا شاکر پروردگارشان باشند. چون خداوند از شکرگزار بودن بندگان راضی است و کفر را از آنان نمی پسندد. ولی هدف شیطان و شیاطین بشر هم حزبش این است که شب وروز تلاش کنند امت راه راست را گم کرده وبه بیراهه بروند و نسبت به پروردگار و نعیم رضوانش کافر گردند؛ چون خداوند از شکر گزاری بندگانش راضی میشود ولی آنها ازرضوان خدا نسبت به بندگانش کراهت داشته و اعمالشان به هدر رفته است. به آنها بشارت عذاب الهی را میدهم که ساعت ۹ یکی از روزها نازل خواهد شد. ما آن روز را نزدیک میبینیم و به اذن خداوند؛ خلیفه خدا در زمین یک شبه بر تمام عالمیان چیره خواهد شد درحالیکه همگی خوار و ناتوان شدهاند و خواهند دانست و خدا بر هر کاری قادر است.
من با پروردگارم، از همه کس بینیازم و او مرا بر عالمیان چیره خواهد کرد که پروردگارم غنی و حمید است و خداوند امر جنگ را از مؤمنان کفایت کرد و همانا که خداوند قوی و عزیز است.
فراموش نکنید امام مهدی ناصر محمد یمانی؛ خلیفه خدا بر عالمیان است؛ پس تسلیم رهبری از جانب علی عبدالله صالح چیست؛ حال چه زنده باشد و روزی خوار و چه آن طور که میگویند به شهادت رسیده باشد واین خداوند است که آگاهتر و حکیمتر است ولو این که کشته شده باشد؛ این امر تنها باعث ایمان و پایداری بیشتر امام مهدی ناصر محمد یمانی و تمام بندگان نعیم اعظم رضوان پروردگار میشود؛ آنها ملک را عبادت نمیکنند که وابسته به تسلیم رهبری از جانب رئیس یا پادشاه یا امیری باشد و بازگشت امور به سوی خداست. حتی نعیم جنت خداوند که به اندازه آسمانها و زمین است آنها را به فتنه نمیاندازد. خداوند ازخیانت چشمها و رازهای پنهان در سینه آگاه است و خواهند دانست وعده خدا حق است اما اکثر مردم نمی دانند.
با این که زعیم علی عبدالله صالح با به تأخیر انداختن تسلیم رهبری به خود ظلم کرد؛ ولی برای این که به او ظلم نکرده باشیم به اتفاقاتی میپردازیم که به حق دیروز رخ داد و لعنت خداوند بر دروغگویان باد. این داستان تماسی است که از جانب علی عبدالله صالح بعد از ظهر دیروز با من گرفته شد؛ من روی تختم استراحت میکردم؛ در بیداری نه خواب . گفتند : «زعیم میخواهد رهبری را تسلیمت کند». گفتم: به خانهام بیاید. گفتند: «زعیم نمیتواند؛ راه ورود و خروج خانهاش بسته است چون از همه طرف در محاصره و از همه طرف در تنگنا است؛ عرصه بر او تنگ شده است» . گفتم: خدا او را ببخشد . خودش با تأخیر در تسلیم رهبری در حق خودش ظلم کرد. در هرصورت ما برای تحویل گرفتن رهبری به خانه او نمیرویم چون این مانند آن است که از وضعیت موجود سوء استفاده کرده باشیم؛ رهبری خود به خانه من میآید. من الآن تلاش خواهم کرد جنگ را متوقف کرده و جلوی ریخته شدن خون جنگجویان را در صنعاء بگیرم؛ من برای این که رهبری را به من تسلیم کند سراغش نمیآیم؛ بلکه هدف من جلوگیری از ریخته شدن خون جنگجویان الحوثی و انصار صالح است.
سپس با یکی از مشرفین [متولیان] انصار الله «ابو صادق السقاف» تماس گرفتم و به من گفت کجاست؛ پس به سراغ صادق السقاف رفتم و او و برخی از مشرفین [متولیان] که از آل السقاف بودند وعدهای دیگر را پیدا کردم؛ نزدیک بیست نفر بودند شامل مشرفین و فرماندهها و افراد عادی. با آنها تماس گرفتم تا مقرشان را به من نشان دهند و به مقر آنها رسیدم. تنها عده کمی از آنها را میشناختم؛ آنهایی که میشناختم از آل السقاف و از سیدهای صرواح بودند. به آنها گفتم: من آمدهام تا مانع خونریزی بین شما و انصار صالح در صنعاء شوم. از این امر استقبال کردند و گفتند:«ما تو را میشناسیم و میدانیم از انسانهای صادق و راستگو هستی؛ با فرماندههای ارشد تماس میگیریم تا جنگ در محله السیاسی را متوقف کنند تا بتوانی بر طبق درخواستت برای برقراری صلح با صالح تماس بگیری». گفتم: ای آل السقاف خداوند تلاش و سعی شما و گروهی از انصار الله که با شما بوده و خواهان صلح و آشتی هستند؛ قبول نماید. سپس از راه خیابان العشاش و الصباحة رفته و از خیابان الصباحة وارد مسیر «عصر» شدم تا وارد خیابان الزبیری و سپس خیابان حده شوم و از طرف مرکز تجاری الکمیم وارد خانه زعیم گردم. ولی درحالیکه من جایی در خیابان «عصر» بودم؛ مشرف «ابوصادق السقاف» با من تماس گرفت . گفتند شیخ ناصر خواهش میکنیم منتظر شو تا با فرمانده عملیات در میدان کنتاکی تماس بگیریم. بعد ابو صادق با من تماس گرفت و گفت: «شیخ ناصر منتظر بمان تا هم با فرماندهان ارشد تماس بگیریم وهم با فرماندههای میدانی تا جنگ را متوقف کنند . برای این که امکان ورود به آنجا برایت مهیا شود باید جنگ از دو طرف متوقف شود» و هم چنین از طرف زعیم علی عبدالله صالح تماس گرفتند،. به آنها گفتم: شایسته امام مهدی ناصر محمد یمانی نیست که حرف دروغی بزند یا توافق دروغی بکند؛ چون با بعضی از آنها توافق کرده بودم که هدفم این است که جنگ میان آنها و صالح را متوقف کنم تا مردم یمن در هول هراس نباشند و خونریزی نشود. به آنها گفتم من بر اساس درخواست مسؤلین الحوثی هم چنان منتظر میمانم تا تیراندازی متوقف شود تا بتوانم وارد شوم. کسی که از طرف زعیم با من در تماس بود گفت: «ما درخواست تو را انجام دادهایم و تیراندازی از طرف انصار زعیم متوقف شده، ولی انصار الله هم چنان به تیراندازی ادامه میدهند». گفتم: با ابو صادق السقاف تماس خواهم گرفت. او گفت: «شیخ تیراندازی از طرف انصار الله هم چنان ادامه دارد؛ از تو میخواهم منتظر شوی تا با مقامات ارشد تماس بگیریم تا دستور توقف آتش را بدهند؛ به خانه ات برگرد. ما شب و بعد از این که تیراندازی متوقف شد با تو تماس میگیریم» . از من خواست که برگردم و منتظر شوم تا خبرم کند و گفت: «وقت نماز مغرب نزدیک شده و هوا دارد تاریک میشود و این وقت مناسبی نیست. بهتر است تلاش خود برای برقراری صلح را فردا از همین منطقه «عصر»ادامه دهی ».
اگر چه به محض تماس من با اطرافیان زعیم ؛ ظرف ده دقیقه جنگ از طرف آنها متوقف شد تا برای برقراری صلح نزد آنها برسم و درمورد من؛ من برای توقف جنگ از طرف حزب المؤتمر در محله السیاسی به سراغ زعیم میرفتم. از نزد مسؤلان انصار الله که با آنان ملاقات کرده بودم، رفتم و با شماره خاص با کسی که نزد زعیم بود تماس گرفتم و به او گفتم جنگ در محله الامن السیاسی را متوقف کنند و بگذارند با چند ماشین مسلح وارد شوم و به آنها برسم تا برای توقف خونریزی میانجیگری کنم . به آنها گفتم: والله، والله من الآن نمیپذیرم که رهبری تسلیمم شود. گفتم من با مشرفینی که از دوستانم هستند و به من اعتماد دارند توافق کردهام. من به آنها نگفتهام که برای تحویل گرفتن رهبری سراغ زعیم میروم؛ بلکه برای متوقف کردن جنگ میروم؛ برای میانجیگری برای توقف جنگ و خونریزی و جلوگیری از ترس و هراس هموطنان در صنعاء. ولی اگر بخواهم با خونریزی رهبری را به دست آورم؛ به خداوند بزرگ قسم هیچ لشکری یارای مقابله با سپاه امام مهدی را ندارد؛ چون آنها بنده دینار و درهم و دلار نیستند؛ آنها قومی هستند که محبوب خداوندند و محب او؛ و حتی بهشت که به اندازه آسمانها و زمین است آنها را به فتنه نمیاندازد؛ آنها به دنبال نعیمی بسیار بزرگتر از آن هستند چون تا خداوند در نفس خود راضی نشود؛ راضی نمیشوند. چرا که رضوان خدا بر بندگانش هدف بزرگ آنان است و در نفس خود از این امر آگاهند که این نعیم به حق بزرگتر از جنات النعیم است؛ نعیمی که به اندازه آسمانها و زمین است. هدف آنها عکس هدف شیاطین است؛ چرا که هدف آنان هدایت تمام امت است تا شاکر پروردگارشان باشند. چون خداوند از شکرگزار بودن بندگان راضی است و کفر را از آنان نمی پسندد. ولی هدف شیطان و شیاطین بشر هم حزبش این است که شب وروز تلاش کنند امت راه راست را گم کرده وبه بیراهه بروند و نسبت به پروردگار و نعیم رضوانش کافر گردند؛ چون خداوند از شکر گزاری بندگانش راضی میشود ولی آنها ازرضوان خدا نسبت به بندگانش کراهت داشته و اعمالشان به هدر رفته است. به آنها بشارت عذاب الهی را میدهم که ساعت ۹ یکی از روزها نازل خواهد شد. ما آن روز را نزدیک میبینیم و به اذن خداوند؛ خلیفه خدا در زمین یک شبه بر تمام عالمیان چیره خواهد شد درحالیکه همگی خوار و ناتوان شدهاند و خواهند دانست و خدا بر هر کاری قادر است.
من با پروردگارم، از همه کس بینیازم و او مرا بر عالمیان چیره خواهد کرد که پروردگارم غنی و حمید است و خداوند امر جنگ را از مؤمنان کفایت کرد و همانا که خداوند قوی و عزیز است.
فراموش نکنید امام مهدی ناصر محمد یمانی؛ خلیفه خدا بر عالمیان است؛ پس تسلیم رهبری از جانب علی عبدالله صالح چیست؛ حال چه زنده باشد و روزی خوار و چه آن طور که میگویند به شهادت رسیده باشد واین خداوند است که آگاهتر و حکیمتر است ولو این که کشته شده باشد؛ این امر تنها باعث ایمان و پایداری بیشتر امام مهدی ناصر محمد یمانی و تمام بندگان نعیم اعظم رضوان پروردگار میشود؛ آنها ملک را عبادت نمیکنند که وابسته به تسلیم رهبری از جانب رئیس یا پادشاه یا امیری باشد و بازگشت امور به سوی خداست. حتی نعیم جنت خداوند که به اندازه آسمانها و زمین است آنها را به فتنه نمیاندازد. خداوند ازخیانت چشمها و رازهای پنهان در سینه آگاه است و خواهند دانست وعده خدا حق است اما اکثر مردم نمی دانند.
أخوكم الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.
اقتباس المشاركة 275333 من موضوع لكم نصحنا الذين يؤجلون بيعتهم لتسليم القيادة من علي عبد الله صالح ونبذوا سلطان علم البيان الحقّ للقرآن وراء ظهورهم ..
- 1 -
الإمام ناصر محمد اليماني
16 - ربيع الأول - 1439 هـ
04 - 12 - 2017 مـ
09:05 مساءً
( بحسب التقويم الرسمي لأمّ القرى )
[ لمتابعة رابط المشاركـة الأصليّة للبيان ]
https://nasser-alyamani.org/showthread.php?p=275273
_____________
لكم نصحنا الذين يؤجلون بيعتهم لتسليم القيادة من علي عبد الله صالح ونبذوا سلطان علم البيان الحقّ للقرآن وراء ظهورهم ..
بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على كافة الأنبياء والمرسلين من أولهم إلى خاتمهم محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وجميع المؤمنين الثابتين على عهد ربهم وما بدّلوا تبديلاً، أمّا بعد..
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته أحبتي الأنصار في مختلف الأقطار في العالمين، السلام عليكم ورحمة الله كافة الزوار الباحثين عن الحقّ في طاولة الحوار العالميّة موقع الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني منتديات البشرى الإسلاميّة، فبرغم أننا لا نقرّ ولا ننكر مقتل علي عبد الله صالح فالله أعلم، وما أريد قوله هو لَكَمْ ولَكمْ ولَكمْ حذرت الذين ربطوا عقيدة مبايعتهم لله وخليفته لحين يتمّ تسليم القيادة من علي عبد الله صالح إلى الإمام المهديّ، وبحسب فتوى الله في الرؤيا الحقّ أنه لن يثبت معي إلا عبيد النعيم الأعظم فعلمت من خلال ذلك أنها توجد فتنةٌ قادمةٌ لغربلة الأنصار، وهذا البيان تثبيتٌ لهم بإذنّ الله. وحتى ولو قُتل علي عبد الله صالح وأحياه الله ليسلّم القيادة إلى الإمام المهديّ فلن نستطيع أن نثبّت من يُريد الله فتنتهم بالعقيدة الباطلة أنهم لن يبايعوا الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني إلا بعد أن يسلّمه علي عبد الله صالح القيادة، وكأن الرؤيا أصدق من البيان الحقّ للقرآن! ولا ينبغي لكم أن تؤسسوا عليها عقائد في الدين، بل تظل مجرد رؤيا حتى يصدقها الله إن يشأ، والرؤيا تخصّ صاحبها، ألا والله لو كانت العقائد تؤسس على الرؤيا لبدّلوا دين الله تبديلاً.
وبالنسبة للرؤيا فهي مجرد خبر رؤيا حتى يصدقها الله أو يمحوها، ولله الأمر من قبل ومن بعد؛ بل الحجّة في الدين هي سلطان العلم من الله العزيز الحكيم، وسبقت فتوانا بالحقّ لو جادلتكم خمسين ألف سنة لما جادلتكم إلا بكتاب الله وسنة رسوله الحقّ وما عندي غير ذلك، وأهم شيء عندي هو تصديقي الرؤيا بالحقّ أنه (( لا يجادلني عالٍم ولا جاهلٌ من القرآن إلا غلبته ))، ولا أزال مهيمناً بسلطان العلم من محكم القرآن العظيم على مدار ثلاثة عشر عاماً، تلك هي بصيرة محمدٍ رسول الله ومن اتبعه من أئمة الكتاب والمؤمنين.
وأما الذين أسسوا عقيدتهم على تسليم القيادة من علي عبد الله صالح إلى الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني فسبقت فتوانا منذ سنين أنهم لخاطئون كون الرؤيا خاصة ولم يأمركم الله أن تجعلوا الرؤيا فتاوى في دين الله الإسلام كونها تخصّ صاحبها وقد يحققها الله إن يشأ أو يمحوها لمن أبى أن يكون من الشاكرين، فلله الأمر من قبل ومن بعد؛ بل حتى آيات في الكتاب قابلة للتبديل. تصديقاً لقول الله تعالى:
{وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَّكَانَ آيَةٍ ۙ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ (101)} صدق الله العظيم [النحل].
وسبقت بياناتٌ كثيرةٌ في هذا الشأن بتحذير الذين يؤخّرون بيعتهم حتى يسلّم القيادة الزعيم علي عبد الله صالح إلى الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني حتى لا يفتنهم الله ويُظهر خليفته بعذابٍ من عنده، فمن يجير من عذاب الله الذين نبذوا كتاب الله القرآن العظيم وسنة رسوله الحقّ وراء ظهورهم؟ وبرغم قناعتهم بالبيان الحقّ للقرآن العظيم الذي أيّد الله به الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني فلا يجادله عالِمٌ ولا جاهل إلا غلبه، وأكدت لكافة علماء المسلمين أن ذلك بينهم وبين الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.
وأما بالنسبة لتسليم القيادة فأقسم بالله العظيم من يحيي العظام وهي رميم أنه اتّصل بي الزعيم علي عبد الله صالح عن طريق أحد الحراسة الجسدية للزعيم (رضوان معياد) وهو أحد أنصاري المخلصين الناصحين لعلي عبد الله صالح بتسليم القيادة قبل أن يفوته الأوان وكذلك أنصاريّ المكرم (جلال النويره) وكذلك (سليم السباعي) وهم الذين كلّموا الزعيم من قبل ونصحوه بتسليم القيادة للإمام المهديّ ناصر محمد اليماني ونصحوه حتى يزيده الله عزاً إلى عزّه ولا ينزع منه ملكه، وأقسموا له بالحقّ أني الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني خليفة الله بالحقّ فنصحوه أن يكون من السابقين بتسليم القيادة إلى الإمام المهديّ وأن يكون من الشاكرين خيراً له ولن يزيده الله إلا عزاً إلى عزّه، فقال لهم: "ما دمتم معه فنحن معه".
وصدر ردّنا على الزعيم مباشرةً ببيانٍ وقلنا له: يا أيها الزعيم علي عبد الله صالح، إن كنت حقاً مع الإمام ناصر محمد اليماني فعليك أن تأتي إلى دار الإمام المهديّ لتسليم القيادة فلا ينبغي لخليفة الله أن يطلب مقابلة رئيسٍ أو ملكٍ أو أميرٍ ليشحت منه تسليم الخلافة، فلا ينبغي لخليفة الله الحقّ في الأرض أن يشحت تسليم القيادة من أبو أبو كائن من كان سواء رئيساً أو ملكاً أو أميراً لكوني خليفة الله، سبحان الله العظيم! فلو أفعل ذلك فلن أجد لي من دون الله ولياً ولا نصيراً، كون ذلك تحقير من شأن خليفة الله، وليس تكبراً مني ولا غروراً، فهو من يتولّى إظهار خليفته وعلي من يطلب هو مقابلتي، وهذه فتوى لكافة خلفاء البشر في العالمين، ولن نبدل تبديلاً. وإن رفضوا الولاء للإمام المهديّ ناصر محمد اليماني خليفة الله في الأرض فسوف يُظهرني الله على كافة خلفاء دول البشر في ليلةٍ وهم صاغرون، فمن بايع فقد أحسن لنفسه ولن يزيده الله إلا عزّاً إلى عزّه.
وكما قلنا من قبل للزعيم علي عبد الله صالح إن كان من الصادقين أنه مع الإمام ناصر محمد اليماني أن يأتيني ويطلب هو مقابلتي لتسليمي القيادة أو يأتي إلى داري لتسليم القيادة، ولم يفعل. وكأنه قد أخذته العزّة بالإثم أن يأتي إلى داري لتسليم القيادة! والله أعلم بما في قلبه وبيده حياته وموته سبحانه، والله أعلم فهل أخذته العزّة بالإثم حقاً؟ فإن كان كذلك فلا يغيّر الله ما بقومٍ حتى يغيّروا ما بأنفسهم، ولا نظنّ فيه إلا خيراً، وحياته وموته بيد الله وليست بيد أحدٍ، فلا نقرّ بموته ولا ننكر، فالأمر لله من قبل ومن بعد، والله هو خير الغافرين، ومن أخذته العزّة بالإثم فقد ظلم نفسه، ويمحو الله ما يشاء ويُثبِت وعنده أمّ الكتاب، فإن كان فعلاً قُتل كما يقولون فتلك عبرةٌ لكل خليفةٍ في أيّ دولةٍ في الأرض أن لا تأخذه العزّة بالإثم من إعلان التسليم لخليفة الله، ولن يزيده الله إلا عزّاً إلى عزّه ولن ينزع الله منه ملكه، ما لم؛ فعاقبة الذين تأخذهم العزّة بالإثم وخيمةٌ في الدنيا والآخرة.
ولكن حتى لا نظلم الزعيم علي عبد الله صالح برغم ظلمه لنفسه بتأخير تسليم القيادة، وعلى كل حال نواصل ما جرى بالأمس بالحقّ ولعنة الله على الكاذبين، وهي قصة اتصالٍ من طرف الزعيم بي وأنا مستلقي على سرير نومي بالعلم وليس بالحلم وذلك من بعد ظهيرة يوم أمس، وقال: "إن الزعيم يريد يسلمك القيادة"، فقلت له: فليأتِ إلى داري، فقال: "الزعيم لا يستطيع الوصول والخروج من داره إليك كونه مُحاصَرًا من كل الجهات وضاق عليه الخناق من كل الجهات"، فقلت: سامحه الله هو من ظلم نفسه بتأخير تسليم القيادة، وعلى كل حال فلن أذهب إلى داره بغرض استلام القيادة فكأني مستغلٌ للظروف؛ بل القيادة تأتيني إلى داري؛ بل سوف أسعى الآن لتوقيف الحرب وحقن دماء المقتتلين في صنعاء ولن آتِ إليه ليسلّمني القيادة؛ بل بهدف حقن دماء المتقاتلين الحوثيين وأنصار صالح.
فمن ثم تواصلت بأحد المشرفين بأنصار الله وهو أبو صادق السقاف فدلني على مكانه ثم ذهبت لأبي صادق السقاف فوجدته ومن معه من المشرفين من آل السقاف وغيرهم مجموعةً يقاربون عشرين شخصاً ما بين مشرفٍ وقياديٍّ وعاديّ، فتواصلت معهم ليدلّوني على مقرهم، فجئت إلى مقرٍ لهم، ولم أعرف منهم إلا قليلٌ وهم الذين أعرفهم من قبل من آل السقاف من سادة صرواح، فقلت لهم: أنا جئتكم لحقن الدماء بينكم وبين أنصار صالح في صنعاء. فرحبوا بذلك وقالوا: "نحن نعرفك ونعلم أنك من الصادقين وسوف نتواصل مع القيادات العليا لتوقيف القتال في الحي السياسي كي تصل إلى الزعيم لتحقيق السلم حسب طلبك". فقلت: تقبل الله مسعاكم يا آل السقاف ومن معكم من أنصار الله الذين يريدون السلم والسلام. فمن ثم انطلقت عبر طريق العُشاش والصُباحة ثم استدرت إلى طريق عَصِر من عقبة الصُباحة للدخول إلى شارع الزبيري ثم إلى شارع حده للدخول إلى بيت الزعيم من جانب مركز الكميم التجاري ولكنه اتصل بي المشرف أبو صادق السقاف وأنا حينها في نقطة في عَصِر، قالوا انتظر يا شيخ حتى نتواصل مع العمليات، فمن ثم اتصل بي أبو صادق وقال: "يا شيخ ناصر أرجو منك الانتظار حتى يتمّ التواصل مع القيادات العليا وكذلك نتواصل مع المشرفين في جولة كنتاكي لتوقيف القتال حتى يتسنى لك الدخول يا شيخ ناصر فلا بد من توقيف القتال من الطرفين ومن بطرف الزعيم علي عبد الله صالح". فقلت لهم: لا ينبغي للإمام المهديّ ناصر محمد اليماني أن يكذب في قوله واتفاقه كوني اتفقت مع بعضٍ منهم أني أريد توقيف الحرب بينهم وبين صالح لعدم ترويع اليمنيين وعدم سفك الدماء، وقلت لهم لا أزال انتظر لتوقيف إطلاق النار حسب طلب مشرفين حوثيين ليتسنى لي الدخول، فقال المتصل من طرف الزعيم: "نحن نفذنا طلبك وتمّ توقيف النار من طرف أنصار الزعيم ولا يزال الإطلاق مستمراً من أنصار الله". فقلت: سوف أتواصل مع المشرف أبو صادق السقاف. فقال: "يا شيخ لا يزال إطلاق النار مستمراً من قِبَل أنصار الله، فاطلب منك الانتظار حتى نتواصل مع القيادات العليا ليصدروا أوامر بتوقيف إطلاق النار، فارجع إلى دارك وسوف نتصل بك الليلة بعد وقف إطلاق النار". وطلب مني الرجوع والانتظار حتى يردّ لي الخبر. وقال: "الآن اقترب وقت صلاة المغرب وسيحل الظلام وليس الوقت مناسباً، ويُفضل أن تستمر في عملك لتحقيق السلام غداً في نقطة عَصِر"، برغم أني بمجرد اتصال مني لمن حول الزعيم تمّ توقيف القتال من طرفهم في ظرف عشر دقائق نظراً لوصولي إليهم لتحقيق السلم ،فبالنسبة لي فسوف أذهب إلى الزعيم لتوقيف الحرب طرف المؤتمر في الحي السياسي، وخرجت من عند مشرفي أنصار الله ممن التقيت بهم واتصلت بالرقم الخاص الذي بجانب الزعيم فكلمته أن يوقفوا القتال في حي الأمن السياسي فيتسنى لي الدخول إليهم في عدة سيارات مسلحين للتوسط لحقن الدماء، وقلت لهم: والله ثم والله لن أقبل تسليم القيادة الآن وأنا اتفقت مع مشرفين أصدقاء يثقوا في قولي فلم أقل لهم سوف أذهب للزعيم لاستلام القيادة؛ بل للإيقاف؛ بل للتوسط لإيقاف الحرب وحقن الدماء وعدم ترويع المواطنين في صنعاء، وأما لو أريد تسليم القيادة بسفك الدم فأقسم بالله العظيم لا يجاري جيش الإمام المهديّ جيشاً في العالم كونهم ليسوا عبدة الدينار ولا الدرهم والدولار؛ بل قومٌ يحبهم الله ويحبونه لا تفتنهم حتى الجنة التي عرضها السماوات والأرض؛ بل يريدون النعيم الأعظم منها كونهم لن يرضوا حتى يرضى الله في نفسه كون رضوان الله على عباده هو هدفهم الأكبر يجدونه في أنفسهم هو حقاً نعيماً أكبر من نعيم جنات النعيم التي عرضها السماوات والأرض، هدفهم بعكس هدف الشيطان كون هدفهم هدى الأمّة جميعاً حتى يكونوا شاكرين لربهم كون الله يرضى لعباده الشكر ولا يرضى لهم الكفر، ولكن هدف الشيطان وحزبه من شياطين البشر هو السعي ليلاً ونهاراً لإضلال الأمّة عن الصراط المستقيم حتى يكونوا كافرين بربهم ونعيم رضوانه كون الله يرضى لعباده الشكر ولكنهم كرهوا رضوان الله على عباده فأحبط أعمالهم، وأبشّرهم بعذابٍ من ربهم الساعة التاسعة يوماً ما ونراه قريباً بإذن الله فيُظهر الله خليفته في الأرض على العالمين في ليلةٍ وهم صاغرون ولسوف يعلمون وكان الله قديراً.
واستغنيت بربي ليظهرني على العالمين إنّ ربي غني حميد، وكفى الله المؤمنين القتال وكان الله قوياً عزيزاً.
فلا تنسوا أن الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني خليفة الله على العالمين، وما عساه يكون تسليم القيادة من علي عبد الله صالح سواء كان حياً يرزق أم استشهد كما يقولون؟! والله أعلم وأحكم، وحتى ولو قتل فلا ولن يزيد الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني وكافة عبيد النعيم الأعظم (رضوان الله ربهم) إلا إيماناً وتثبيتاً، ولم يعبدوا المُلكَ بتسليم القيادة من رئيسٍ ولا من ملكِ ولا أميرٍ وإلى الله ترجع الأمور، فلا يفتنهم حتى نعيم الجنة التي عرضها السماوات والأرض، يعلم خائنة الأعين وما تخفي الصدور، ولسوف يعلمون أن وعد الله حقّ ولكن أكثر الناس لا يعلمون.
وسلامٌ على المرسلين والحمد لله ربّ العالمين..
أخوكم الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.
_________________
الإمام ناصر محمد اليماني
16 - ربيع الأول - 1439 هـ
04 - 12 - 2017 مـ
09:05 مساءً
( بحسب التقويم الرسمي لأمّ القرى )
[ لمتابعة رابط المشاركـة الأصليّة للبيان ]
https://nasser-alyamani.org/showthread.php?p=275273
_____________
لكم نصحنا الذين يؤجلون بيعتهم لتسليم القيادة من علي عبد الله صالح ونبذوا سلطان علم البيان الحقّ للقرآن وراء ظهورهم ..
بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على كافة الأنبياء والمرسلين من أولهم إلى خاتمهم محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وجميع المؤمنين الثابتين على عهد ربهم وما بدّلوا تبديلاً، أمّا بعد..
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته أحبتي الأنصار في مختلف الأقطار في العالمين، السلام عليكم ورحمة الله كافة الزوار الباحثين عن الحقّ في طاولة الحوار العالميّة موقع الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني منتديات البشرى الإسلاميّة، فبرغم أننا لا نقرّ ولا ننكر مقتل علي عبد الله صالح فالله أعلم، وما أريد قوله هو لَكَمْ ولَكمْ ولَكمْ حذرت الذين ربطوا عقيدة مبايعتهم لله وخليفته لحين يتمّ تسليم القيادة من علي عبد الله صالح إلى الإمام المهديّ، وبحسب فتوى الله في الرؤيا الحقّ أنه لن يثبت معي إلا عبيد النعيم الأعظم فعلمت من خلال ذلك أنها توجد فتنةٌ قادمةٌ لغربلة الأنصار، وهذا البيان تثبيتٌ لهم بإذنّ الله. وحتى ولو قُتل علي عبد الله صالح وأحياه الله ليسلّم القيادة إلى الإمام المهديّ فلن نستطيع أن نثبّت من يُريد الله فتنتهم بالعقيدة الباطلة أنهم لن يبايعوا الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني إلا بعد أن يسلّمه علي عبد الله صالح القيادة، وكأن الرؤيا أصدق من البيان الحقّ للقرآن! ولا ينبغي لكم أن تؤسسوا عليها عقائد في الدين، بل تظل مجرد رؤيا حتى يصدقها الله إن يشأ، والرؤيا تخصّ صاحبها، ألا والله لو كانت العقائد تؤسس على الرؤيا لبدّلوا دين الله تبديلاً.
وبالنسبة للرؤيا فهي مجرد خبر رؤيا حتى يصدقها الله أو يمحوها، ولله الأمر من قبل ومن بعد؛ بل الحجّة في الدين هي سلطان العلم من الله العزيز الحكيم، وسبقت فتوانا بالحقّ لو جادلتكم خمسين ألف سنة لما جادلتكم إلا بكتاب الله وسنة رسوله الحقّ وما عندي غير ذلك، وأهم شيء عندي هو تصديقي الرؤيا بالحقّ أنه (( لا يجادلني عالٍم ولا جاهلٌ من القرآن إلا غلبته ))، ولا أزال مهيمناً بسلطان العلم من محكم القرآن العظيم على مدار ثلاثة عشر عاماً، تلك هي بصيرة محمدٍ رسول الله ومن اتبعه من أئمة الكتاب والمؤمنين.
وأما الذين أسسوا عقيدتهم على تسليم القيادة من علي عبد الله صالح إلى الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني فسبقت فتوانا منذ سنين أنهم لخاطئون كون الرؤيا خاصة ولم يأمركم الله أن تجعلوا الرؤيا فتاوى في دين الله الإسلام كونها تخصّ صاحبها وقد يحققها الله إن يشأ أو يمحوها لمن أبى أن يكون من الشاكرين، فلله الأمر من قبل ومن بعد؛ بل حتى آيات في الكتاب قابلة للتبديل. تصديقاً لقول الله تعالى:
{وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَّكَانَ آيَةٍ ۙ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ (101)} صدق الله العظيم [النحل].
وسبقت بياناتٌ كثيرةٌ في هذا الشأن بتحذير الذين يؤخّرون بيعتهم حتى يسلّم القيادة الزعيم علي عبد الله صالح إلى الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني حتى لا يفتنهم الله ويُظهر خليفته بعذابٍ من عنده، فمن يجير من عذاب الله الذين نبذوا كتاب الله القرآن العظيم وسنة رسوله الحقّ وراء ظهورهم؟ وبرغم قناعتهم بالبيان الحقّ للقرآن العظيم الذي أيّد الله به الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني فلا يجادله عالِمٌ ولا جاهل إلا غلبه، وأكدت لكافة علماء المسلمين أن ذلك بينهم وبين الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.
وأما بالنسبة لتسليم القيادة فأقسم بالله العظيم من يحيي العظام وهي رميم أنه اتّصل بي الزعيم علي عبد الله صالح عن طريق أحد الحراسة الجسدية للزعيم (رضوان معياد) وهو أحد أنصاري المخلصين الناصحين لعلي عبد الله صالح بتسليم القيادة قبل أن يفوته الأوان وكذلك أنصاريّ المكرم (جلال النويره) وكذلك (سليم السباعي) وهم الذين كلّموا الزعيم من قبل ونصحوه بتسليم القيادة للإمام المهديّ ناصر محمد اليماني ونصحوه حتى يزيده الله عزاً إلى عزّه ولا ينزع منه ملكه، وأقسموا له بالحقّ أني الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني خليفة الله بالحقّ فنصحوه أن يكون من السابقين بتسليم القيادة إلى الإمام المهديّ وأن يكون من الشاكرين خيراً له ولن يزيده الله إلا عزاً إلى عزّه، فقال لهم: "ما دمتم معه فنحن معه".
وصدر ردّنا على الزعيم مباشرةً ببيانٍ وقلنا له: يا أيها الزعيم علي عبد الله صالح، إن كنت حقاً مع الإمام ناصر محمد اليماني فعليك أن تأتي إلى دار الإمام المهديّ لتسليم القيادة فلا ينبغي لخليفة الله أن يطلب مقابلة رئيسٍ أو ملكٍ أو أميرٍ ليشحت منه تسليم الخلافة، فلا ينبغي لخليفة الله الحقّ في الأرض أن يشحت تسليم القيادة من أبو أبو كائن من كان سواء رئيساً أو ملكاً أو أميراً لكوني خليفة الله، سبحان الله العظيم! فلو أفعل ذلك فلن أجد لي من دون الله ولياً ولا نصيراً، كون ذلك تحقير من شأن خليفة الله، وليس تكبراً مني ولا غروراً، فهو من يتولّى إظهار خليفته وعلي من يطلب هو مقابلتي، وهذه فتوى لكافة خلفاء البشر في العالمين، ولن نبدل تبديلاً. وإن رفضوا الولاء للإمام المهديّ ناصر محمد اليماني خليفة الله في الأرض فسوف يُظهرني الله على كافة خلفاء دول البشر في ليلةٍ وهم صاغرون، فمن بايع فقد أحسن لنفسه ولن يزيده الله إلا عزّاً إلى عزّه.
وكما قلنا من قبل للزعيم علي عبد الله صالح إن كان من الصادقين أنه مع الإمام ناصر محمد اليماني أن يأتيني ويطلب هو مقابلتي لتسليمي القيادة أو يأتي إلى داري لتسليم القيادة، ولم يفعل. وكأنه قد أخذته العزّة بالإثم أن يأتي إلى داري لتسليم القيادة! والله أعلم بما في قلبه وبيده حياته وموته سبحانه، والله أعلم فهل أخذته العزّة بالإثم حقاً؟ فإن كان كذلك فلا يغيّر الله ما بقومٍ حتى يغيّروا ما بأنفسهم، ولا نظنّ فيه إلا خيراً، وحياته وموته بيد الله وليست بيد أحدٍ، فلا نقرّ بموته ولا ننكر، فالأمر لله من قبل ومن بعد، والله هو خير الغافرين، ومن أخذته العزّة بالإثم فقد ظلم نفسه، ويمحو الله ما يشاء ويُثبِت وعنده أمّ الكتاب، فإن كان فعلاً قُتل كما يقولون فتلك عبرةٌ لكل خليفةٍ في أيّ دولةٍ في الأرض أن لا تأخذه العزّة بالإثم من إعلان التسليم لخليفة الله، ولن يزيده الله إلا عزّاً إلى عزّه ولن ينزع الله منه ملكه، ما لم؛ فعاقبة الذين تأخذهم العزّة بالإثم وخيمةٌ في الدنيا والآخرة.
ولكن حتى لا نظلم الزعيم علي عبد الله صالح برغم ظلمه لنفسه بتأخير تسليم القيادة، وعلى كل حال نواصل ما جرى بالأمس بالحقّ ولعنة الله على الكاذبين، وهي قصة اتصالٍ من طرف الزعيم بي وأنا مستلقي على سرير نومي بالعلم وليس بالحلم وذلك من بعد ظهيرة يوم أمس، وقال: "إن الزعيم يريد يسلمك القيادة"، فقلت له: فليأتِ إلى داري، فقال: "الزعيم لا يستطيع الوصول والخروج من داره إليك كونه مُحاصَرًا من كل الجهات وضاق عليه الخناق من كل الجهات"، فقلت: سامحه الله هو من ظلم نفسه بتأخير تسليم القيادة، وعلى كل حال فلن أذهب إلى داره بغرض استلام القيادة فكأني مستغلٌ للظروف؛ بل القيادة تأتيني إلى داري؛ بل سوف أسعى الآن لتوقيف الحرب وحقن دماء المقتتلين في صنعاء ولن آتِ إليه ليسلّمني القيادة؛ بل بهدف حقن دماء المتقاتلين الحوثيين وأنصار صالح.
فمن ثم تواصلت بأحد المشرفين بأنصار الله وهو أبو صادق السقاف فدلني على مكانه ثم ذهبت لأبي صادق السقاف فوجدته ومن معه من المشرفين من آل السقاف وغيرهم مجموعةً يقاربون عشرين شخصاً ما بين مشرفٍ وقياديٍّ وعاديّ، فتواصلت معهم ليدلّوني على مقرهم، فجئت إلى مقرٍ لهم، ولم أعرف منهم إلا قليلٌ وهم الذين أعرفهم من قبل من آل السقاف من سادة صرواح، فقلت لهم: أنا جئتكم لحقن الدماء بينكم وبين أنصار صالح في صنعاء. فرحبوا بذلك وقالوا: "نحن نعرفك ونعلم أنك من الصادقين وسوف نتواصل مع القيادات العليا لتوقيف القتال في الحي السياسي كي تصل إلى الزعيم لتحقيق السلم حسب طلبك". فقلت: تقبل الله مسعاكم يا آل السقاف ومن معكم من أنصار الله الذين يريدون السلم والسلام. فمن ثم انطلقت عبر طريق العُشاش والصُباحة ثم استدرت إلى طريق عَصِر من عقبة الصُباحة للدخول إلى شارع الزبيري ثم إلى شارع حده للدخول إلى بيت الزعيم من جانب مركز الكميم التجاري ولكنه اتصل بي المشرف أبو صادق السقاف وأنا حينها في نقطة في عَصِر، قالوا انتظر يا شيخ حتى نتواصل مع العمليات، فمن ثم اتصل بي أبو صادق وقال: "يا شيخ ناصر أرجو منك الانتظار حتى يتمّ التواصل مع القيادات العليا وكذلك نتواصل مع المشرفين في جولة كنتاكي لتوقيف القتال حتى يتسنى لك الدخول يا شيخ ناصر فلا بد من توقيف القتال من الطرفين ومن بطرف الزعيم علي عبد الله صالح". فقلت لهم: لا ينبغي للإمام المهديّ ناصر محمد اليماني أن يكذب في قوله واتفاقه كوني اتفقت مع بعضٍ منهم أني أريد توقيف الحرب بينهم وبين صالح لعدم ترويع اليمنيين وعدم سفك الدماء، وقلت لهم لا أزال انتظر لتوقيف إطلاق النار حسب طلب مشرفين حوثيين ليتسنى لي الدخول، فقال المتصل من طرف الزعيم: "نحن نفذنا طلبك وتمّ توقيف النار من طرف أنصار الزعيم ولا يزال الإطلاق مستمراً من أنصار الله". فقلت: سوف أتواصل مع المشرف أبو صادق السقاف. فقال: "يا شيخ لا يزال إطلاق النار مستمراً من قِبَل أنصار الله، فاطلب منك الانتظار حتى نتواصل مع القيادات العليا ليصدروا أوامر بتوقيف إطلاق النار، فارجع إلى دارك وسوف نتصل بك الليلة بعد وقف إطلاق النار". وطلب مني الرجوع والانتظار حتى يردّ لي الخبر. وقال: "الآن اقترب وقت صلاة المغرب وسيحل الظلام وليس الوقت مناسباً، ويُفضل أن تستمر في عملك لتحقيق السلام غداً في نقطة عَصِر"، برغم أني بمجرد اتصال مني لمن حول الزعيم تمّ توقيف القتال من طرفهم في ظرف عشر دقائق نظراً لوصولي إليهم لتحقيق السلم ،فبالنسبة لي فسوف أذهب إلى الزعيم لتوقيف الحرب طرف المؤتمر في الحي السياسي، وخرجت من عند مشرفي أنصار الله ممن التقيت بهم واتصلت بالرقم الخاص الذي بجانب الزعيم فكلمته أن يوقفوا القتال في حي الأمن السياسي فيتسنى لي الدخول إليهم في عدة سيارات مسلحين للتوسط لحقن الدماء، وقلت لهم: والله ثم والله لن أقبل تسليم القيادة الآن وأنا اتفقت مع مشرفين أصدقاء يثقوا في قولي فلم أقل لهم سوف أذهب للزعيم لاستلام القيادة؛ بل للإيقاف؛ بل للتوسط لإيقاف الحرب وحقن الدماء وعدم ترويع المواطنين في صنعاء، وأما لو أريد تسليم القيادة بسفك الدم فأقسم بالله العظيم لا يجاري جيش الإمام المهديّ جيشاً في العالم كونهم ليسوا عبدة الدينار ولا الدرهم والدولار؛ بل قومٌ يحبهم الله ويحبونه لا تفتنهم حتى الجنة التي عرضها السماوات والأرض؛ بل يريدون النعيم الأعظم منها كونهم لن يرضوا حتى يرضى الله في نفسه كون رضوان الله على عباده هو هدفهم الأكبر يجدونه في أنفسهم هو حقاً نعيماً أكبر من نعيم جنات النعيم التي عرضها السماوات والأرض، هدفهم بعكس هدف الشيطان كون هدفهم هدى الأمّة جميعاً حتى يكونوا شاكرين لربهم كون الله يرضى لعباده الشكر ولا يرضى لهم الكفر، ولكن هدف الشيطان وحزبه من شياطين البشر هو السعي ليلاً ونهاراً لإضلال الأمّة عن الصراط المستقيم حتى يكونوا كافرين بربهم ونعيم رضوانه كون الله يرضى لعباده الشكر ولكنهم كرهوا رضوان الله على عباده فأحبط أعمالهم، وأبشّرهم بعذابٍ من ربهم الساعة التاسعة يوماً ما ونراه قريباً بإذن الله فيُظهر الله خليفته في الأرض على العالمين في ليلةٍ وهم صاغرون ولسوف يعلمون وكان الله قديراً.
واستغنيت بربي ليظهرني على العالمين إنّ ربي غني حميد، وكفى الله المؤمنين القتال وكان الله قوياً عزيزاً.
فلا تنسوا أن الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني خليفة الله على العالمين، وما عساه يكون تسليم القيادة من علي عبد الله صالح سواء كان حياً يرزق أم استشهد كما يقولون؟! والله أعلم وأحكم، وحتى ولو قتل فلا ولن يزيد الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني وكافة عبيد النعيم الأعظم (رضوان الله ربهم) إلا إيماناً وتثبيتاً، ولم يعبدوا المُلكَ بتسليم القيادة من رئيسٍ ولا من ملكِ ولا أميرٍ وإلى الله ترجع الأمور، فلا يفتنهم حتى نعيم الجنة التي عرضها السماوات والأرض، يعلم خائنة الأعين وما تخفي الصدور، ولسوف يعلمون أن وعد الله حقّ ولكن أكثر الناس لا يعلمون.
وسلامٌ على المرسلين والحمد لله ربّ العالمين..
أخوكم الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.
_________________