- 1 -
الإمام ناصر محمد اليماني
25 - 04 - 1430 هـ
21 - 04 - 2009 مـ
۱- اردیبهشت - ۱۳۸۸ ه.ش.
02:37 صباحاً
ـــــــــــــــــــــ

بیان مهم و بشارت برای مؤمنان:
ازدواج و طلاق و احکام مربوط به آنها ..


بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على خاتم الأنبياء النبي الأميّ وآله الطيبين والتابعين للحقّ إلى يوم الدين، وبعد..
خداوند تعالى می‌فرماید:

{وَلَا تَنكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُم مِّنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ ۚ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتًا وَسَاءَ سَبِيلًا ﴿٢٢﴾حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُم مِّنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُم مِّن نِّسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمْ تَكُونُوا دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ وَأَن تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ ۗ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا ﴿٢٣﴾وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ۖ كِتَابَ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ ۚ وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاءَ ذَٰلِكُمْ أَن تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ ۚ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً ۚ وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا ﴿٢٤﴾}
صدق الله العظيم [النساء]


واما بیان حق؛ برای کسی که حق را می‌خواهد، سزاوارنیست که جز حق به خدا نسبت داده شود و شایسته است از حق پیروی گردد و بعد از حق چیزی جز گمراهی نیست:
{وَلَا تَنكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُم مِّنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ ۚ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتًا وَسَاءَ سَبِيلًا ﴿٢٢﴾} صدق الله العظيم،
در این آیه خداوند ازدواج پسر با همسران پدرش را حرام می‌کند؛ فرقی ندارد از پدر طلاق گرفته باشند یا پدر از دنیا رفته باشد:
{إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتاً وَسَاء سَبِيلاً}
صدق الله العظيم.

سپس خداوند زنانی که جزو محارم هستند و ازدواج با آنها حرام است را در آیات محکم خود بیان می‌کند:
{حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُم مِّنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُم مِّن نِّسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمْ تَكُونُوا دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ وَأَن تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ ۗ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا ﴿٢٣﴾} صدق الله العظيم.
سپس ازدواج با زنانی که جزو این دسته نیستند را برای شما حلال می‌کند اما به شرط این که بر اساس شرع خداوند که در کتاب آمده ازدواج تحکیم شود و با پاک‌دامنی باشد؛ با دو یا سه یا چهار زن؛ و اگر از این بترسید که نتوانید عدالت را اجرا کنید به یک همسر قناعت شود؛ پس خداوند از زنانی که بر شما حرام هستند سخن می‌گوید و سپس به غیر از آنها را بر شما حلال می‌کند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ} صدق الله العظیم
یعنی به جز موارد معین شده می‌توانید با دیگر بانوان بر اساس شریعت اسلامی ازدواج کنید؛ با پاک‌دامنی نه این که با آنان زنا کرده و در برابرش به آنها مزد بدهید؛ بلکه خداوند برشما حلال می‌کند که از اموال‌تان برای ازدواج شرعی استفاده کرده و با زنان آزاد مؤمن تا حداکثر چهار زن ازدواج کنید و همین برای شما بس است مگر ملک یمین باشد(زنانی که از همسران کافر خود گریخته و به مسلمانان پناه آورده باشند). تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً} صدق الله العظيم،[النساء:۳]
پس اگر با وی ازدواج کرده و هم‌بستر شدید؛ حقی که برایش مقرر کردید؛ واجب است پرداخته شود. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا} صدق الله العظيم [النساء:۲۴].
و اگر بعد مشخص کردن این حق واجب؛ به توافق رسیده و همسر بخواهد از برخی از حقوقی که برگردن شوهرش گذاشته بگذرد؛ آن مال بر شوهرش حلال و گواراست. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَآتُواْ النَّسَاء صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَيْءٍ مِّنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَّرِيئاً ﴿۴﴾} صدق الله العظيم [النساء].
و اگر قبل از آن که مرد از همسرش کام گیرد یعنی قبل از این که با اونزدیکی کند؛ زن درخواست طلاق کند؛ حق واجبی که برایش مقرر شده-مهریه- ساقط می شود چون وقتی شوهرش با او هم بستر نشده -در حالی که خدا این کار را برایش حلال کرده است- و زن درخواست طلاق دارد و طالب جدایی است؛ اینجا حق واجب زن-مهریه- به کل ساقط می‌شود؛ چطور قبل از نزدیکی شوهر با او درخواست طلاق دارد و مهریه را هم می‌خواهد؟ باید در برابر طلاق حق شوهر را به او پس دهد. اما اگر مرد قبل ازهمبستر شدن با زن درخواست طلاق کند و زن چنین درخواستی نداشته باشد؛ نصف حق زن - نصف مهریه- باید به او پرداخت شود و نصف دیگر به شوهر برمی‌گردد که خواسته زنش را طلاق دهد در حالی که زن درخواست طلاق ندارد. اینجا مرد باید نصف اجر ازدواج-مهریه- را پرداخت کند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{إِن طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلَّا أَن يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ وَأَن تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ وَلَا تَنسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ‎﴿٢٣٧﴾‏} صدق الله العظيم [البقرة].
و بیان حق این فرموده خداوند تعالی:
{إَلاَّ أَن يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ}؛

یعنی مگر این که زنی که شوهرش او را طلاق داده از این نصف مهریه بگذرد. خداوند او را مخیر کرده و اگر خودش بخواهد از این حق- نصف مهریه مقرر شده- بگذرد و یا کسی که امر نکاح به دست اوست و ولی زن است از آن بگذرد چون همسرش با او نزدکی نکرده و کام نگرفته است ولی خداوند بر او واجب می‌کند و باید نصف اجری که قبل از ازدواج بر آن توافق کرده بودند را بپرداز البته به شرطی که مرد خواهان طلاق باشد نه زن؛ در این صورت باید نصف مهریه‌ای که بر آن توافق کرده بودند پرداخت شود.
مهم این است که اگر مرد قبل از نزدیکی خودش درخواست طلاق بدهد ، در این صورت براو واجب است نصف آن چه که بر سر آن توافق کرده بودند به زن مطلقه بپردازد؛ مگر زن و یا کسی که نکاح بر عهده اوست و ولی زن است به دلیل این که مرد با همسرش نزدیکی نکرده؛ از آن بگذرند. همانا که خداوند آن را برای ادب کردن شوهرمقرر نموده و هم چنین برای این که جلوی زیاد شدن طلاق گرفته شود. ولی به زن مطلقه اختیار داده شده که اگر خواست آن نصف مهریه را که قبلا بر آن توافق کرده بودند بگیرد و یا این که اگر خواست به شوهر بازگرداند. سپس خداوند مردم را آگاه می‌کند که این گذشت به تقوا نزدیک‌تر است و اجرشان با خداست. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَأَن تَعْفُواْ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَلاَ تَنسَوُاْ الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ} صدق الله العظيم [البقرة:۲۳۷].

اما اگر مرد بخواهد همسرش را طلاق دهد و با او نزدیکی کرده و از زن کام گرفته باشدو زن نخواهد طلاق بگیرد؛ مرد حق ندارد کمترین چیزی از او بگیرد ولو این که «قنطاری» [هزار گرم طلا] به زن داده باشد. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَإِنْ أَرَدتُّمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَّكَانَ زَوْجٍ وَآتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنطَارًا فَلَا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئًا أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُّبِينًا ‎﴿٢٠﴾‏} صدق الله العظيم [النساء]
اما اگر زن درخواست طلاق کند و همسرش با او نزدیکی کرده باشد؛ نصف حق (مهریه) به شوهرش باز می‌گردد(یعنی اگر مهریه را به زن داده باشد زن باید نصف آن را پس بدهد) و نصف دیگر به مرد داده نمی‌شود چون با زن نزدیکی کرده است فرقی ندارد همسرش باکره بوده باشد یا خیر؛ مهریه کامل به شوهر برگردانده نمی‌شود چون با زن ازدواج کرده و با او همبستر شده است. زن مانند مرد نیست؛ او باکره بوده و حال باکره نیست؛ چگونه ممکن است ولو زن درخواست طلاق کند؛ تمام مهریه به مرد برگردانده شود؟ بعضی از مردان لئیم وقتی می‌خواهد زن‌شان را طلاق دهند؛ چون می‌دانند اگر بخواهند او را طلاق دهند و زن درخواست طلاق نداشته باشد؛ حقش ساقط شده و مهریه کامل به زن تعلق می‌گیرد ولو “قنطاری”(یک کیلو) از طلا باشد؛ پس زن را ازحقوق زناشویی‌اش- همبستر شدن و خرجی- محروم می‌کند تا زن از معاشرت با همسرش متنفر شده و درخواست طلاق بدهد تا نصف حقی که قبل از ازدواج بر سر آن توافق کرده بودند به خودش ( مرد ) برگردد. اما خداوند چنین مردانی را می‌شناسد و برای همین هم کناره گرفتن از زن و محروم کردن او از حقوقش را تا جایی که زن مجبور به درخواست طلاق گردد را بر مرد حرام کرده است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ} صدق الله العظيم [النساء:۱۹].
درصورت درخواست طلاق از سوی مرد؛ حق واجب زن ساقط نمی‌شود مگر این که زن مرتکب گناه فاحش-زنا- شده باشد. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ} صدق الله العظيم [النساء:۱۹]
هم چنین ای جماعت مؤمنان؛ خداوند برشما حرام کرده که مرد با زنی که او را نمی‌خواهد و مرد هم می‌داند زن او را نمی‌خواهد به زور و اجبار ازدواج کند ؛ خداوند چنین کاری را در کتاب برشما حرام کرده است و کسی که چنین کند به خود ظلم نموده است.تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَن تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَن يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰ أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا ‎﴿١٩﴾‏} صدق الله العظيم [النساء]
و بیان حق فرموده خداوند تعالی:
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا} صدق الله العظيم

مقصود خداوند از: {أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا}؛ یعنی درحالی که زن نمی‌خواهد به زور با او ازدواج کنید چون مرد بعد از مرگ زنش از او ارث می‌برد و وقتی زن بمیرد مرد وارث او می‌شود. در اینجا مقصود ازدواج است چون برخی از دختران وقتی پدرشان می میرد برادر پدر یعنی عمو ولی امرشان می‌شوند سپس دختر را برای پسرش می‌گیرد -حتی اگر دختر او را نخواهد -تا میراث به مرد دیگری نرسد!!
خداوند به شما امر می‌کند زنان را وقتی تمایل ندارند با شما ازدواج کنند، آنها را به زور به عقد ازدواج خود در نیاورید. فرقی ندارد پدرش را با پول به فتنه بندازید و یا او و پدرش را به زور وادار کنید تا دختر را علی رغم میلش به عقد او درآورد در حالی که می‌داند دختر او را نمی‌خواهد این از نظر شرعی مجاز نیست. فتوای مهم و حق این است که نمی‌توان با زور با زنی ازدواج کرد که آن مرد را نمی‌خواهد؛ و اگر چنین کنند ظلم بزرگی در حق او مرتکب شده است چون ازدواج مثل خرید و فروش اتوموبیل نیست؛ بلکه ازدواج ملحق شدن دو روح است و اگر الفت نباشد وزندگی زن با مرد در سختی باشد و او را دوست نداشته باشد در معرض فتنه قرارگرفته و ممکن است مرتکب گناه زنا شود و پدرش را شرمنده کرده و برای شوهرش فرزندی بیاورد که از ذریه او نیست. پس برحذر باشید و دخترانتان را که می‌خواهند پاکدامن باشند؛ مجبور نکنید به گناهی بزرگ کشیده شوند. او را به کسی شوهر دهید که دوست دارد ولو این که از نظرشما فقیر باشد. برای انسان زندگی در کوخ با کسی که دوستش دارد بهتر و خوش‌تر از این است که در قصری فاخر با کسی زندگی کند که دوستش ندارد. این باعث می‌شود در معرض زنا قرار گیرد؛ مهم این است که شوهر دادن دخترتان به مردی که دوست ندارد بر شما حرام است.
و اما اگر مرد از زن خوشش نیاید؛ اگر مرد زنش را نخواهد و بخواهد او را طلاق دهد و برای این که نصف حق -مهریه- به خودش بازگردد؛ او را از حقوقش محروم کند تا زن درخواست طلاق کند؛ این هم مجاز نیست. اگر از زن خوشش نمی‌آید و می‌خواهد طلاقش دهد با این که زنی پاک دامن و دین دار و در راه درست و راست قرار دارد و فقط مرد از او خوشش نمی‌آید با این که زن پاک دامن و دین‌دار است و شاید چون به زن دیگری علاقه پیدا کرده که از این زن زیباتر است و می‌خواهد با آن زن ازدواج کند و برای همین می خواهد همسر اولش را با این که دین دار است طلاق دهد و شاید از او فرزندانی هم داشته باشد ولی به خاطر فتنه محبت به زنی دیگر از او اکراه دارد و به خاطر فتنه عشق به زن دیگر می‌خواهد زنش را طلاق دهد؛ بداند چه بسا از چیزی اکراه داشته باشد ولی آن برایش خیر زیادی داشته و ذریه او هم برایش خیر زیادی داشته باشند؛ پس در پی زن دین دار و پاک دامن باش عزیز من.
و اما زنی که ( آن مرد ) فکر می‌کند به او علاقه دارد و به خاطر او از زن اولش بیزار شده است؛ این زن دین دار نیست چون اگر دین دار بود چرا باید به آن مرد اجازه می‌داد همسر اولش را طلاق دهد و می‌گفت:" چطور زنی را می خواهی طلاق بدهی که هیچ گناهی ندارد و نمی‌خواهد از تو طلاق بگیرد؟ در پیشگاه خدا تو چنین اجازه‌ای را نداری. خدا ازدواج با چهار زن را برای تو حلال کرده است ولی فرمان داده که عدالت را بین آنها رعایت کنی و اگر می‌ترسی نتوانی عدالت را رعایت کنی پس به یک زن اکتفا کن و زن تو ارجح تر است که مادر فرزندانت است". در این زن و ذریه او خیرزیادی هست و اگر با این زن ازدواج کند و زن اولش را هم نگه دارد؛ این نور علی نور است و ذریه آنها پاک خواهند بود و شیطان در ذریه آنها شریک نمی‌شود. اما اگر با وجود این که همسر اول او دین دار است او را طلاق دهد و از محبت خود به زنی دیگر پیروی نماید و او را با زن اولش عوض کند؛ بداند دراین زن خیری برایش نیست؛ خیر در همسر اولش است که به خاطرعلاقه به ازدواج با زنی دیگر؛ از او خوشش نمی آید. بداند بی شک و تردید، خیر او درهمسری است که از او خوشش نمی‌آید. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَن تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَن يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰ أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا ‎﴿١٩﴾‏} صدق الله العظيم [النساء]
چون مرد همسرش را تحت فشار می‌گذارد تا زن درخواست طلاق کند تنها برای این که مرد کس دیگری را دوست دارد و می‌خواهد او را جای همسرش بیاورد.

درمورد کسانی که بیش از یک همسر دارند هم اگر بین آنها عدالت را رعایت نکنند؛ به آنها بشارت می‌دهم به خاطر عدم رعایت عدالت بین همسران‌شان، گرفتار فقر خواهند شد که دعای زن مظلوم مستجاب خواهد شد. وقتی می‌بیند شوهرش با همسر دیگرش خوب رفتار می‌کند و از او دریغ می‌کند؛ دعا می‌کند خداوند مالش را ببرد و او را حقیر و فقیر کند؛ خداوند هم دعایش را مستجاب می‌کند چون مظلوم است و همان طور که آن مرد این زن را از چیزهایی که به همسر دیگرش می‌دهد محروم کرده است؛ خدا نیز او را از رزق محروم می‌کند و وعده فقربه کسانی که عدالت را رعایت نمی‌کنند تصدیق فرموده خداوند تعالی است:
{فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا} صدق الله العظيم [النساء:۳]
و این وعده فقر یه کسانی است که بیش از یک همسر دارند و عدالت را رعایت نمی‌کنند:
فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا} صدق الله العظيم [النساء:۳]
و معنی فرموده خداوند تعالی: {ذَلِكَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا} صدق الله العظيم؛ یعنی به تقوا نزدیک‌تر است تا به خاطر عدم رعایت عدالت میان همسران‌تان دچار فقر نشوید؛ و این فقر رخ نمی‌دهد مگر این که همسر مظلومش بر علیه او دست دعا بلند کند . ولی اگر همسرش دعا نکرد ولی او را عفو هم نکرد؛ بعد از مرگ جزایش را خواهد دید و روز قیامت به خاطر عدم رعایت عدالت به سوی عذاب بزرگی رانده خواهد شد او از فرمان پروردگارش سرپیچی کرده است. پروردگار او را برحذر داشته بود که اگر می‌ترسد عدالت را رعایت نکند؛ به یک همسر اکتفا نماید. و برخی از کسانی که نمی‌دانند؛ کلام خدا را طبق میل خود تفسیر می کنند و می‌گویند:" شما قابل سرزنش نیستید چون نمی‌توانید عادلانه رفتار کنید؛ مگر خداوند تعالی نفرموده است:
{وَلَن تَسْتَطِيعُوۤاْ أَن تَعْدِلُواْ بَيْنَ ٱلنِّسَآءِ} صدق الله العظيم [النساء:۱۲۹]؟"
پس مرد به ظلم در حق همسر دیگرش ادامه می‌دهد و گمان می‌کند این فتوای خداوند است که او ولو حریص باشد که به عدالت رفتار کند، نمی‌تواند. از خدا بترسید؛ همانا که در این آیه مقصود محبت است و خدا در سینه یک مرد دو قلب قرار نداده است و این به اسلوب و روش همسرداری زن وحکمت بالغه او بازمی‌گردد؛ او نباید همسرش را در خلوت اذیت کند؛ تا شوهرش او را بهشتی لذت بخش ببیند که با مهربانی رفتار کرده و شوهرش را با محبت در آغوش می گیرد نه مانند یک موجود جامد و بی‌روح. و هم چنین با درخواست‌های خود قبل از نزدیکی؛ اوقات شوهرش را تلخ نکند. زن حکیم صحیتی نکرده و چیزی که شوهرش را مکدر می‌کند از او نمی‌خواهد، مگر بعد از این که زمینه اسایش و راحتی او را فراهم کرد و باعث شد لبخند برلبش بیاید.چون اگر مرد عصبانی شود؛ کنار می‌کشد و نمی‌خواهد با همسرش نزدیکی کند و با او عشق بازی هم نمی‌کند. پس اگر زن می‌خواهد چیزی بگوید آن را به تأخیر بیندازد؛ به خصوص اگر فکر می‌کند اوقات شوهرش تلخ خواهد شد. پس چیزی نمی‌گوید مگر بعد از این که همسرش را شادمان و راضی و روح همسرش را آرام کرد و قلبش را به دست آورد. این یک زن عاقل است که قلب شوهرش را از میان دیگر همسرانش به دست می‌آورد.
مرد نمی‌تواند همسرانش را به یک اندازه دوست داشته باشد؛ ولی خداوند بین شما مودت و رحمت را مقرر فرموده و لذا اگر یکی از همسران محبت را ببرد؛ دیگری رحمت را خواهد داشت و این رحمت تمام همسران دیگر او را نیز شامل می‌شود رحمت درجه پایین‌تری از محبت و عشق است ولی عاشق نمی‌تواند بیش از یک نفر را دوست داشه باشد وابداً نمی‌تواند در قلبش محبت را تقسیم کند و این مقصود فرموده خداوند تعالی است:
{وَلَن تَسْتَطِيعُوۤاْ أَن تَعْدِلُواْ بَيْنَ ٱلنِّسَآءِ وَلَوْ حَرَصْتُم} صدق الله العظيم [النساء:۱۲۹].
مرد اجازه ندارد کاملا به سمت یک زن تمایل داشته باشد؛ اگر یکی را دوست دارد؛ می تواند در تمام موارد از خرجی و نوبت شب با آنها یک‌سان رفتار کند و به زنی که بیشتر دوستش دارد بیش از همسر دیگر ندهد تا به آنها ظلم نکرده باشد.

این استنباط ما از شریعت ازدواج در دین حنیف اسلام است. و خدا را به شهادت می‌گیرم من در کتاب خدا هیچ چیز در تأیید ازدواج موقت -متعه - پیدا نکرده و نسبت به ازدواج متعة (صیغة موقت ) کافرم؛ این شریعت شیطان است و به هیچ وجه شریعت خداوند رحمن نیست. و آن چه که باعث گمراه شدن شما از حق شده این است که در معنی کردن این فرموده خداوند تعالی از فرمان شیطان پیروی کرده و از روی ظن و گمان چیزی را که نمی‌دانستید به خداوند نسبت داده‌اید:
{وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا}صدق الله العظيم [النساء:۲۴]
از خدا حیا کنید! چگونه گمان می‌کنید در این آیه خداوند ازدواج متعه (موقت ) را برای شما حلال کرده است ای جماعت شیعیان؟ شما چیزی که خداوند برهانی برای آن نازل نفرموده به دروغ به خدا نسبت داده وبه او افترا زده‌اید. ای جماعت اهل سنت شما هم به خدا نسبت دروغ داده‌اید آنجا که گفته‌اید ازدواج موقت -متعه - حلال بود و سپس خداوند آن را حرام کرد! آیا از خدا نمی‌ترسید ؟ بلکه درهیچ یک از کتب پیامبران از اولی تا آخرین‌شان که نبی امی امین است؛ برهانی برای این کار نازل نشده است.
ای امت اسلام دلیل شما برای ازدواج متعه این فرموده خداوند تعالی است:{وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا}صدق الله العظيم [النساء:۲۴]
سبحان الله! چگونه با پیروی از فرمان شیطان که گفته چیزی را که نمی‌دانی به خدا نسبت دهید؛؛سخن خدا را از موضعش تحریف می‌کنید؟ بفرمایید. ما به تفصیل این آیه را از کتاب توضیح دادیم با این که از آیات محکم است. بعد از این که خداوند تمام زنانی که ازدواج با آنها برشما حرام است-محارم و غیره - را بیان کرد؛ سپس ازدواج با زنانی غیر از گروه‌های یاد شده را برشما حلال می‌کند تا بر اساس شریعت شناخته شده و معروف اسلامی با آنها ازدواج کنید. شیطان با این فرموده خداوند تعالی شما را فریب داده است:
{فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ}
خدا با شما بجنگد! اسم ازدواج را متعه گذاشتید و کلام خدا را از موضع مورد نظر تحریف کردید. اما من مقصود از این را برای‌تان توضیح دادم؛ مقصود این است که اگر زن درخواست طلاق کرد و شوهرش بر طبق آن چه که خدا برایش حلال کرده، به حق از او کام نگرفته بود؛ برای زن اجری نیست و فتوا می‌دهد که حق مرد باید کامل به خود او بازگردد. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ} صدق الله العظيم؛ یعنی حق مرد به او بازمی‌گردد. ولی اگر از همسرش کام گرفته بود و زن طلاق خواست؛ نصف حق بازمی‌گردد ولی اگر بعد از نزدیکی مرد درخواست طلاق کند تا زن دیگری جای او بگیرد؛ حق ندارد هیچ چیز از حق زنش را ضایع کند ولو این که مهریه زن “قنطاری” از طلا باشد. تصدیق فرموده خداوند تعالی:

{فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ} صدق الله العظيم؛[البقرة:۲۲۹]

یعنی اجر زن را به صورت کامل به او بدهد و هیچ چیز ازحق زن کم نکند ولو "قنطاری"از طلا به او داده باشد؛ "القنطار" معادل یک کیلو طلاست و مرد حق ندارد کمترین چیزی از آن کم کند این اجر ازدواج همسرش است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَإِنْ أَرَدْتُمْ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَكَانَ زَوْجٍ وَآتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنطَاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شيئاً أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَاناً وَإِثْماً مُبِيناً} صدق الله العظيم
لذا کام گرفتن ( استمتاع ) یعنی نزدیکی کردن با همسر؛ ولی شما متعه را ازدواج قرار دادید و اسم آن را ازدواج موقت ـ زواج متعه- گذاشته‌اید؛ ای کسانی که به خدا افترا زده و چیزی را که حلال نکرده به او نسبت می‌دهید؛ از خدا به کجا می‌خواهید پناه ببرید؟ فرقی بین ازدواج موقت -متعه- و روسپی‌گری نیست؛ یعنی زنا کند و پولش را بدهد و برود؟ اهل سنت هم از این موضوع مبری نیستند چون می‌گویند در زمان رسول الله -صلّى الله عليه وآله وسلّم- ازدواج متعه حلال بوده و بعد حرام شده است! خدا را به شهادت می‌گیرم؛ کسانی که در این امت از خدا می‌ترسند را به شهادت می‌گیرم که اهل سنت و شیعیانی که ندانسته به خدا نسبت می‌دهند؛ دروغ می‌گویند و من از تمام علمای شیعه و اهل سنت دعوت می‌کنم تا در پایگاه امام ناصر محمد یمانی بر سر میز گفتگو حاضر شوند.

حال به سراغ احکام طلاق در کتاب می‌آییم:

بسم الله الرحمن الرحيم، وسلام على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
خداوند تعالی می‌فرماید:
{يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ ۖوَاتَّقُوا اللَّـهَ رَبَّكُمْ ۖ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِن بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَن يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ ۚ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّـهِ ۚ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّـهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ ۚ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّـهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَٰلِكَ أَمْرًا ﴿١﴾فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِّنكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّـهِ ۚ ذَٰلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَن كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۚ وَمَن يَتَّقِ اللَّـهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا ﴿٢﴾وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ ۚ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّـهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّـهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا﴿٣﴾وَاللَّائِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِن نِّسَائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلَاثَةُ أَشْهُرٍ وَاللَّائِي لَمْ يَحِضْنَ ۚ وَأُولَاتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَن يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ ۚ وَمَن يَتَّقِ اللَّـهَ يَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا ﴿٤﴾ذَٰلِكَ أَمْرُ اللَّـهِ أَنزَلَهُ إِلَيْكُمْ ۚ وَمَن يَتَّقِ اللَّـهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَيُعْظِمْ لَهُ أَجْرًا ﴿٥﴾} صدق الله العظيم [الطلاق]

واما بیان حق وسزاوار نیست که جز حق به خدا نسبت داده شود؛ ای مسلمانان؛ خداوند به شما فرمان داده است وقتی زنی را طلاق می‌دهید؛ تنها زمانی از نظر شرعی طلاق و جدایی قطعی است که مدت طلاق -عده- تمام شود که این مدت بجز برای زنان مطلقه باردار و زنانی که همسرشان از دنیا رفته سه ماه است و زن مطلقه هم چنان برگردن شوهرش است-ولو هزار بار بگوید طلاقش داده- تا این که -این مدت بگذرد- و آن گاه جدایی و طلاق شرعی است. تنها بعد از گذشت این زمان که سه ماه است می‌گوییم طلاق صورت گرفته است. برای زن حلال است تا تمام شدن این مدت و جاری شدن طلاق و جدایی در خانه همسرش بماند. یعنی تا زمانی که این مدت به سر نیامده؛ زن هم چنان همسر مرد باقی می‌ماند؛ این مدت برای زنی که عادت ماهیانه می‌شود و حامله نیست؛ سه ماه است و اگر قبل از سر آمدن این مدت به توافق برسند و از طلاق گرفتن منصرف شوند؛ زن بر شوهرش حلال است. طلاق زمانی است که این مدت تمام شود. ( این زمان عده برای زنان مطلقه سه ماه و برای زنانی که شوهرشان از دنیا برود چهار ماه و ده روز و برای زنان باردار؛ تا به دنیا آمدن فرزندشان است).
برای زنان مطلقه حلال است در خانه همسرشان بمانند و تا زمانی که آن مدت برای هریک از زنان به سر نیامده اگر بخواهند از طلاق دست کشیده و به سوی هم بازگردند؛ برای هم حلال هستند. قبل از تمام شدن عده طلاق حق ندارند زن را از خانه شوهر بیرون کنند؛ زنان هم حق ندارند خارج شوند؛ بلکه باید در خانه‌اش بماند تا مدت مذکور تمام شود و تا تمام شدن مدت عده هنوز همسر شوهرش به حساب می‌آید. تا زمانی که عده طلاق به سرنیامده وزمان جدایی نرسیده، حق ندارند او را از خانه همسرش به زور بیرون کنند؛ مگراین که گناه فاحش-زنا- مرتکب شده باشد. ای جماعتی که در حق این زنان مسلمان و مؤمن ؛خواهران دینی امام مهدی؛ ظلم می‌کنید از خدا بترسید. به آنها ظلم نکرده وبلافاصله بعد از طلاق و قبل تمام شدن عده؛ آنها را از خانه شوهرشان بیرون نکنید؛ آنها هم مجاز نیستند قبل از تمام شدن عده از خانه شوهر خارج شده و به منزل خانواده خود بروند که این تعدی از حدود الهی است و هرکس به حدود الهی تعدی کند به خود ظلم کرده است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِن بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَن يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَٰلِكَ أَمْرًا ‎﴿١﴾‏} صدق الله العظيم [الطلاق].
هدف از ماندن زن در خانه همسر این است که شاید عصبانیت شوهر فروکش کند و پشیمان شده وقبل از تمام شدن عده از طلاق صرف نظر کند و آنها آشتی کرده و به هم بپیوندند و محبت و رحمتی بسیار بزرگ‌تر از گذشته میان آنها بازگردد. این حکمت ماندن زن در خانه هسمرش است و زن حق ندارد از خانه شوهر خارج وبه منزل خانواده‌اش برگردد؛ چون حتی اگر زن و شوهر تصمیم به بازگشت بگیرند؛ غرور و تعصب خانواده را به گناه می‌کشاند و مانع می‌شوند. برای همین خداوند فرمان داده تا در خانه‌شان بمانند که منظورهمان خانه شوهرشان است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِن بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَن يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْراً} صدق الله العظيم.[الطلاق:۱]
و در این ماندن؛ حکمتی نهفته تا شاید خدا بعد از این چیزی بخواهد و آن صرف نظر کردن از طلاق و بازگشت آنها به آغوش یک‌دیگر است البته قبل از آن که موعد و زمان جدایی فرا برسد؛ و اگر توافق کردند و قبل از رسیدن این زمان آشتی کردند؛ به سوی هم بازگردند واین ابداً ابداً ابداً طلاق محسوب نمی‌شود مگر عده تمام شده باشد.
و وقتی مهلت سه ماه تمام شد و هنوز به توافق نرسیده و آشتی نکرده‌اند؛ حتی اگر یک روز بگذرد؛ دیگر به هم حلال نیستند مگر با عقد شرعی جدید از سوی کسی که عهده‌دار نکاح زن و ولی اوست. این اولین طلاق به حساب می‌آید؛ حتی اگر مرد بگوید "تو را سه طلاقه کردم". این بدعتی است که خداوند برهانی برای آن نازل نفرموده است و از نظر شرعی این یک طلاق به حساب می‌آید و هم چنین طلاق زمانی از نظر شرعی طلاق است که آن مهلت تمام شده و مرد هنوز مصر باشد جدا شود. در اینجاست که طلاق شرعی و جدایی رسمی می‌شود؛ یعنی طلاقی در کار نیست مگر عده تمام شده باشد و قبل آن توافق و آشتی صورت نگرفته باشد. بعد از تمام شدن این مهلت اجازه هست که زن از خانه شوهرش بیرون شود و اینجا طلاق صورت گرفته و این تنها یک نوبت طلاق به حساب می‌آید.
اگر عده تمام شد و زن از خانه شوهرش خارج شد و به منزل اقوام خود رفت و شوهرش خواست او را بازگرداند و زن هم خواست بازگردد؛ مادامی که زن بخواهد به نزد شوهرش بازگردد ،
ولیّ امر زن حق ندارد جلوی عقد نکاح را بگیرد؛ چون شوهرش برای عقد کردن او به دیگران ارجح است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:

{وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاء فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ تَعْضُلُوهُنَّ أَن يَنكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْاْ بَيْنَهُم بِالْمَعْرُوفِ} صدق الله العظيم [البقرة:۲۳۲]
و ازدواجی در کار نیست مگر با عقد شرعی از ولی زن که امرنکاح به دست اوست و ولیّ امر زن است؛ و مجاز نیست بدون اجازه ولیّ زن؛ نکاح صورت گیرد. ولیّ زن حق دارد دوبار اجازه عقد بدهد؛ همان طور که طلاق هم فقط دو مرتبه است. ازدواج بدون عقد امکان ندارد و عقد شکسته ( باز ) نمی‌شود مگر عده تمام شده باشد. و اگر عده گذشت و شوهر خواست زن را بازگرداند؛ باید برای بازگرداندن مجدد زن؛ او را عقد کند. و اگر برای بار سوم طلاقش داد و مهلت سه ماه تمام شد و گذشت؛ باید از منزل شوهرش خارج شود و دیگر بر او حلال نیست مگر با مرد دیگری ازدواج کند و اگر زن از شوهر جدیدش جدا شد و مدت عده گذشت و از خانه او خارج گردید و به منزل اقوام بازگشت؛ اگر شوهر اول خواست می‌تواند او را برگرداند؛ بعد از این که با مرد دیگری ازدواج کرد-و طلاق گرفت و عده تمام شد- می‌توان با عقد شرعی از سوی ولی زن؛ او را بازگرداند.
شاید یکی از علمای امت بخواهد سخن مرا قطع کرده و بگوید:" صبرکن صبرکن؛ خداوند تعالی می‌فرماید:
{الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ} صدق الله العظيم [البقرة:۲۲۹]"،

پس امام مهدی ناصر محمد یمانی در پاسخ به حق فتوا می‌دهد که: البته که همین طور است؛ عقد دوبار و طلاق هم دوبار است. قبل از این که به تفصیل جوای سؤالت را بدهم؛ امام مهدی ناصر محمد یمانی می‌خواهد از تو سؤالی بکند و جوابش را می‌خواهد جناب شیخ محترم: به من فتوا بده آیا اگر مرد زنش را برای بار سوم طلاق داد آیا سه ماه عده را برایش حساب می‌کنید یا می‌تواند قبل از تمام شدن این مدت با کسی دیگری که بخواهد ازدواج کند؟ جواب‌تان معلوم است:" خدایا خیر؛ باید عده طلاق که سه ماه است تمام شود". پس سوال دیگری از شما دارم: آیا خداوند به شما اجازه داده قبل از تمام شدن عده سه ماه زنان مطلقه؛ او را از خانه شوهرش بیرون کنید؟ و جواب: خداوند بیرون کردن او را قبل از تمام شدن عده حرام کرده است و اگر طلاق بار سوم است؛ سه ماه درخانه شوهرش می‌ماند تا عده تمام شود. بعد که این سه ماه که نود روز است گذشت و آفتاب نودمین روز غروب کرد؛ در این زمان عده طلاق سوم تمام می‌شود و دیگر زن به شوهرش حلال نخواهد شد؛ مگر زن با مرد دیگری ازدواج کند؛ چون عقد دوبار است نه سه بار.آیا نمی‌بینید که ظالمید؟ ای مسلمانان درمورد ارحام و همسران‌تان از خدا بترسید باشد که رستگار شوید.
اما زنی که ازدواج کند و همسرش با او نزدیکی نکرده باشد؛ عده ندارد و اگر خواست زن را طلاق بدهد وبا جماع با او نزدیکی نکرده بود؛ عده‌ای بر زن نیست؛ پس بدون نزدیکی زن عده ندارد.پس با کمال احترام و به نیکی او را رها کند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَكَحْتُمُ الْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ فَمَا لَكُمْ عَلَيْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَهَا فَمَتِّعُوهُنَّ وَسَرِّحُوهُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا ‎﴿٤٩﴾} صدق الله العظيم [الأحزاب]،
و
نصف چیزی را که با هم شرط کرده بودند را به زن بپردازد.تصدیق فرموده خداوند تعالی:

{وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى...} صدق الله العظيم [البقرة:۲۳۷]

و خداوند شما را آگاه فرموده مادامی که شوهر از زن کام نگرفته باشد؛ به تقوا نزدیک‌تر است که از این حق گذشت کنید و زن بعد از خروج از خانه شوهرمستقیماً می‌تواند ازدواج کند و ولیّ زن حق دارد با توجه به این که حکم عده برای این زن وجود ندارد او را به عقد کسی دیگر درآورد.
ای امت اسلام؛ من شما را در برابر تمام علمای امت به شهادت می‌گیرم؛ هر کس در مورد دستور ازدواج و طلاق در شرع امام مهدی که همان شریعت محمد رسول الله -صلّى الله عليه وآله وسلّم- است اعتراضی دارد؛ اجازه ندارد سکوت کند. بر اساس کتاب خدا حکم می‌کنیم واگر من با شرع حقی که از سوی پروردگارتان درآیات محکم کتابش آمده است؛ به حق برشما غلبه کردم یا هیچ نزد خود احساس ناراحتی و سختی نکرده و حکمیت حق در میان‌تان را پذیرفته و تسلیم آن می‌شوید و یا به احکام ازدواج و طلاق در قرآن عظیم کافر می‌گردید. و اگر برای گفتگو حاضرشدید و از ایات محکم کتاب خدا ثابت کردید شرع ناصر محمد یمانی مخالف آن چیزی است که خداوند نازل کرده است؛ حال که من با احکام طلاقی که برخلاف احکام شرعی خداوند در کتابش است حکم دادم ؛ انصارم اجازه ندارند به پیروی از من ادامه دهند. اما اگر احکام حق خداوند در آیات محکم کتابش پیرامون طلاق را ثابت کردم ولی به حق آمده از نزد پروردگارشان اعتراف نکردند و به ظلم در حق زنان ادامه دادند؛ چه از پیروان تورات باشند و انجیل یا قرآن؛ به آنها هشدار می‌دهم که عذاب شدیدی از سوی خدا در انتظارشان است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ} [المائدة:۴۷]
{وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ} [المائدة:۴۴]
{وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ} [الْمَائِدَةِ:۴۵].
صــدق الله العظيـــــم
اگر حکم طلاق را به حق و درست اجرا کنید؛ نسبت طلاق در جهان اسلام ۹۵ ٪ کاهش خواهد یافت؛ ار من پیروی کنید باشد که مورد رحمت خداوند قرار گیرید.

وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
أخو علماء المُسلمين وأمّتهم؛ الإمام المهدي ناصر محمد اليماني.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اقتباس المشاركة 6274 من موضوع بيــانٌ هــامٌ وبُشرى للمؤمنين: الزواج والطلاق وما يتعلق بهما من أحكام..


- 1 -

الإمام ناصر محمد اليماني

25 - 04 - 1430 هـ
21 - 04 - 2009 مـ
02:37 صباحاً

ـــــــــــــــــــــ


بيــانٌ هــامٌ وبُشرى للمؤمنين
الزواج والطلاق وما يتعلق بهما من أحكام ..

بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على خاتم الأنبياء النبي الأميّ وآله الطيبين والتابعين للحقّ إلى يوم الدين، وبعد..
قال الله تعالى:
{وَلَا تَنكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُم مِّنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ ۚ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتًا وَسَاءَ سَبِيلًا ﴿٢٢﴾حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُم مِّنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُم مِّن نِّسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمْ تَكُونُوا دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ وَأَن تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ ۗ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا ﴿٢٣﴾وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ۖ كِتَابَ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ ۚ وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاءَ ذَٰلِكُمْ أَن تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ ۚ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً ۚ وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا ﴿٢٤﴾} صدق الله العظيم [النساء].

وإلى البيان الحقّ، حقيقٌ لا أقول على الله إلا الحقّ لمن أراد الحقّ والحقّ أحقّ أن يُتبع وما بعد الحقّ إلا الضلال،
{وَلَا تَنكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُم مِّنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ ۚ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتًا وَسَاءَ سَبِيلًا ﴿٢٢﴾} صدق الله العظيم، وفي هذه الآية حرّم الله الزواج على الابن ممن كانت زوجةً لأبيه سواء مُطلقة أو توفي أباه عنها {إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتاً وَسَاء سَبِيلاً} صدق الله العظيم.

ومن ثم حرّم الله عليكم محارمكم من النساء التي حرّم الله عليكم الزواج بهنّ في محكم قول الله تعالى:
{حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُم مِّنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُم مِّن نِّسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمْ تَكُونُوا دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ وَأَن تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ ۗ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا ﴿٢٣﴾} صدق الله العظيم.

ومن ثم أحلَّ الله لكم ما وراء ذلك من النساء بشرط التحصين بالزواج حسب شرع الله في الكتاب مثنى وثلاث ورباع، وإن خفتم أن لا تعدلوا فواحدة، فبعد أن ذكر الله ما حرّم عليكم من النساء فمن ثم أحلَّ الله لكم ما وراء ذلك. تصديقاً لقول الله تعالى: {وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ} أي أحلَّ الله لكم ما وراء ذلك أن تبتغوا بأموالكم مُحصنين بالزواج حسب الشريعة الإسلاميّة غير مُسافحين فتؤتوهن أجورهن مُقابل الاستمتاع بالزنى؛ بل أحلَّ الله لكم بأموالكم مُحصنين بالزواج ما طاب لكم من النساء الحرّات المُؤمنات إلى الرابعة وحسبكم ذلك إلا ما ملكت إيمانكم. تصديقاً لقول الله تعالى: {فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً
} صدق الله العظيم، فإذا تزوجها واستمتع بجماعها فليأتِها حقّها المفروض. تصديقاً لقول الله تعالى: {فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا} صدق الله العظيم [النساء:24].

ولا جناح عليكم فيما تراضيتم به من بعد الفريضة وأرادت الزوجة أن تتنازل عن بعض حقّها المفروض فهو لزوجها هنيئاً مريئاً. تصديقاً لقول الله تعالى:
{وَآتُواْ النَّسَاء صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَيْءٍ مِّنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَّرِيئاً (4)} صدق الله العظيم [النساء].

وإن طلبت الطلاق ولم يستمتع بها أي لم يأتِ حرثه، فيسقط حقّها المفروض ما دام زوجها لم يستمتع بها كما أحلّه الله له وطلبت منه الطلاق وتريد الفراق من قبل أن يستمتع بها فهنا يسقط حقّها المفروض جميعاً ويعاد إلى زوجها، فبأي حقٍّ تأخذه في حالة أنّها طلبت الطلاق من قبل أن يدخل بها زوجها؟ فوجب إرجاع حقّ الزوج إليه كاملاً مُقابل طلاقها، وأما إذا طلقها زوجها من ذات نفسه قبل أن يستمتع بها وهي لم تطلب الطلاق منه فلها نصف الحقّ المفروض، والنصف الآخر يُعاد إلى زوجها لأنه هو الذي طلقها من ذات نفسه ولم تطلب الطلاق منه، فوجب عليه دفع نصف أجر الزواج. تصديقاً لقول الله تعالى:
{وَإِن طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إَلاَّ أَن يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ وَأَن تَعْفُواْ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَلاَ تَنسَوُاْ الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ} صدق الله العظيم [البقرة:237].

والبيان الحقّ لقول الله تعالى:
{إَلاَّ أَن يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ}؛ أي إلا أن تعفو الزوجة التي طلقها زوجها عن النصف الذي فرضه الله لها، غير أنّ الله جعل لها الخيار فإن شاءت عفَتْ زوجها من ذات نفسها عن النصف الذي فرضه الله لها، أو يعفو الذي بيده عقدة النكاح وهو وليها، لأن زوجها لم يدخل بها ولم يستمتع بها شيئاً، ولكن الله فرض لها أن يعطيها نصف الأجر المُتفق عليه من قبل الزواج ما دام جاء الطلاق من الرجل وليس بطلب المرأة فوجب عليه إعطاؤها نصف الفريضة؛ أجرها المُتفق عليه.

المهم إن طلقها زوجها من ذات نفسه من قبل أن يستمتع بها شيئاً فوجب عليه إعطاؤها نصف الفريضة المُتفق عليها إلا أن تعفو المُطلقة عنهُ أو يعفو عنه وليّها الذي بيده عقدة النكاح فيُردّ إليه حقه كاملاً لأنه لم يستمتع بها ولم يدخل بها وإنما جعله الله أدباً للزوج، وكذلك ليحدّ ذلك من كثرة الطلاق، ولكن الله جعل للمُطلقة الخيار ولوليّها إما أن يأخذوا نصف المُفروض المُتفق عليه من قبل أو يعيدوه إلى من كان زوجها كاملاً، ثم علمهم الله إن الأقرب إلى التقوى أن يعفون عنهُ إن شاءوا وأجرهم على الله. تصديقاً لقول الله تعالى:
{وَأَن تَعْفُواْ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَلاَ تَنسَوُاْ الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ} صدق الله العظيم [البقرة:237].

وأما في حالة أنّ الزوج طلقها من ذات نفسه ولم تطلب زوجته منه الطلاق وقد دخل بها واستمتع بحرثه منها فلا يجوز له أن يأخذ مما آتاها شيئاً حتى لو آتاها قنطاراً من الذهب. تصديقاً لقول الله تعالى:
{وَإِنْ أَرَدْتُمْ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَكَانَ زَوْجٍ وَآتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنطَاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شيئاً أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَاناً وَإِثْماً مُبِيناً} صدق الله العظيم [النساء:20].

وأما في حالة أنّ الزوجة طلبت الطلاق من زوجها وهو قد استمتع بها، فكذلك يعود إلى زوجها نصف الحقّ المفروض والنصف الآخر يسقط مُقابل أنهُ قد استمتع بها وافترشها سواء كانت بكراً أم ثيّباً فلا يعود لزوجها حقّه المفروض كاملاً لأنّه قد تزوجها واستمتع بحرثه منها، وليست المرأة كالرجل لأنها إذا كانت بكراً فقد أصبحت ثيباً فكيف يعود لهُ حقه كاملاً حتى ولو كان طلب الطلاق منها؟ وبعض الرجال لئيمٌ فإذا أراد ان يُطلق زوجته وهو يعلم أنهُ إذا طلقها وهي لم تطلب الطلاق منه بأن حقه سوف يسقط كاملاً حتى ولو كان قنطاراً من الذهب ثم يمنع عنها حقوقها الزوجية في الليلة والكيلة لكي تكره العشرة مع زوجها فتطلب الطلاق منه ثم يعود إليه نصف الفريضة المُتفق عليها من قبل الزواج، ولكن الله علم بهذا النوع من الرجال ولذلك حرّم الله عليهم أن يعضلوهن فيمنعوهن حقوقهن لكي يكرهن معاشرتهم فيطلبن الطلاق من أزواجهن ذلك. تصديقاً لقول الله تعالى:
{وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ} صدق الله العظيم [النساء:19].

ولا يسقط حقّها المفروض إن طلقها زوجها من ذات نفسه إلا في حالةٍ واحدةٍ أن تأتي زوجته بفاحشة مُبينة. تصديقاً لقول الله تعالى:
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ} صدق الله العظيم [النساء:19].

وكذلك يا معشر المؤمنين لقد حرّم الله عليكم أن يتزوّج الرجل امرأةً لا تُريد الزواج منه فيتزوجها كرهاً وهو يعلمُ أنها لا تريده فذلك مُحرمٌ عليكم في كتاب الله أن تفعلوه، ومن فعل ذلك فقد ظلم نفسه. تصديقاً لقول الله تعالى:
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شيئاً وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا} صدق الله العظيم [النساء:19].

والبيان الحقّ لقول الله تعالى:
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا} صدق الله العظيم، ويقصد الله بقوله: {أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا}؛ أي أن يتزوّج بها كرهاً وهي لا تريده، وذلك لأنّ الزوج يرث زوجته إذا تزوجها فتوفيت فهو يرثها يقصد به الزواج لأن بعض البنات يموت آباؤهن فيتولّى أمرهنّ عمّهن أخو أبيهن، ثم يزوّج ابنة أخية لابنه حتى ولو كانت لا تريده لكي لا يذهب الميراث إلى رجلٍ آخر! فأمركم أن لا تتزوجوا النساء كرهاً وهي لا تريد الزواج ممن تقدم لها ثم يتزوجها كرهاً سواء يفتن أبيها بالمال أو بالغصب عنها وعن ولي أمرها فيجبره أن يعقد له بها وهو يعلمُ أنها لا تريده فذلك لا يجوز شرعاً، وكذلك المهم الفتوى الحقّ، أنه لا يجوز تزويج النساء غصباً عليها وهي لا تريد الرجل، فإن فعل فقد احتمل ظُلماً عظيماً في المرأة، فليس الزواج تجارة سياراتٍ؛ بل الزواج روحين يلتقيان فإذا كانا مُتنافران فتعيش المرأة تعيسة مع زوجٍ لا تحبه فهي مُعرضةٌ للفتنة والفاحشة وقد تخزي أباها أو تجلب لزوجها أولاداً ليسوا من ذريته. فاحذروا أن تُكرِهوا فتياتكم على البغي إن أردنَ تحصّنا، وزوجوها بمن تُحبّ حتى ولو كان في نظركم فقيراً حقيراً، فالعيش لها مع إنسانٍ تحبه في كوخٍ خير وأمتع عندها من أن تعيش مع إنسانٍ لا تحبه في قصرٍ فاخر، فتكون معرضة لارتكاب الفاحشة، المهم أنه مُحرَّم عليكم أن تزوجوا البنت لرجل تكرهه.

وأما إذا كان الرجل هو من يكرهها، فإذا كرهها الرجل وأراد أن يطلقها فبعضٌ منهم يعضلها فيمنعها حقوقها لكي تطلب الطلاق منه ليسقط نصف حقّها فكذلك هذا لا يجوز، فإذا كرهها وأراد أن يُطلقها برغم أنها ذات دينٍ وامرأةٌ مُستقيمةٌ غير أنه كرهها برغم أنها ذات دينٍ ولربّما سبب كُرهه لها لأنه أحبّ امرأةً أخرى أجمل منها وأراد ان يتزوجها ولذلك أراد أن يُطلق زوجته الأولى برغم أنهُ يعلم أنها ذات دين، ولربما عنده أولاد منها ولكنه لم يعد يحبّها بسبب فتنته بحبّ أخرى فكره امرأته بسبب فتنته بحُبّ أخرى وأراد أن يطلق زوجته فليعلم أنهُ كره شيئاً فيه الخير الكثير وفي ذريتها خير كثير، فاظفر بذات الدين ترِبت يداك.

وأما تلك المرأة التي ظنّ أنه أحبّها وكره زوجته الأولى فإنها لم تكن ذات دين ولو كانت ذات دين لما تركته يُطلق امرأته الأولى وقالت: "وكيف تُطلق امرأةً لا ذنب لها ولم تطلب الطلاق منك؟ فهذا لا يجوز لك بين يدي ربك وقد أحلَّ لك أربعاً من النساء، وإنما أمرك بالعدل بيننا بالحقّ، وإذا كنت تخشى أن لا تعدل فواحدةً وزوجتك أولى بك وأُم عيالك". فتلك فيها كذلك خير وفي ذريتها، فإن تزوجها على زوجته الأولى فتلك نورٌ على نورٍ وذريتهما طيبون، ولا ولن يشاركهم الشيطان في ذريتهم ابداً، وأما إذا طلق الأولى برغم أنها ذات دين واتّبع رغبة امرأةٍ أحبّها لتحلّ محلها فليعلم أنهُ لا خير فيها والخير في امرأته الأولى التي كرهها بسبب فتنة بمن يريد أن يتزوجها فليعلم أنّ الخير في المرأة التي كرهها لا شك ولا ريب. تصديقاً لقول الله تعالى:
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شيئاً وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا} صدق الله العظيم [النساء:19]، وذلك لأنهُ لم يعضلها إلا لكي تطلب الطلاق منه لأنه أحبّ أخرى وأراد أن يستبدلها بها.

وكذلك على الذين يتزوجون أكثر من واحدةٍ ثم لا يعدلون فبشِّرهم بالفقر بسبب عدم العدل بين زوجاته، فدُعاء المظلومة مُستجابٌ، فحين تراه يحسن إلى زوجته الأخرى ويمنعها، فقد تدعو عليه أن يذهب الله ماله ويحقِّره ويفقره، ثم يستجيب الله دُعاءها لأنّها مظلومةٌ فيحرمه الله الرزق كما حرّم عليها مما يؤتيه لزوجته الأخرى، وميعاد الفقر للذين لا يعدلون هو تصديقٌ لقول الله تعالى:
{فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا} صدق الله العظيم [النساء:3].

وذلك ميعاد الفقر لمن تزوج أكثر من زوجةٍ ولم يعدل. تصديقاً لقول الله تعالى:
{فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا} صدق الله العظيم؛ ومعنى قوله تعالى: {ذَلِكَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا} صدق الله العظيم؛ أي أقرب للتقوى حتى لا تفقروا بسبب عدم العدل بين نسائكم ولن يحدث ذلك إلا إذا دعت عليه أمرأته المظلومة، وأما إذا لم تدعُ عليه ولم تعفُ عنه فسوف يلقى جزاءه من بعد موته، ويوم القيامة يُردّ إلى عذابٍ مُهينٍ بسبب عدم العدل، وعصى أمر ربه الذي حذّره إذا خشي عدم العدل فواحدة تكفيه، وبعض الذين لا يعلمون يُؤَوّلون كلام الله كما يمليه عليهم الشيطان فيقول له: "لا تثريب عليك إن لم تعدل لأنك لن تستطيع، ألم يقل الله تعالى: {وَلَن تَسْتَطِيعُوۤاْ أَن تَعْدِلُواْ بَيْنَ ٱلنِّسَآءِ} صدق الله العظيم [النساء:129]؟". ثم يستمر الزوج في ظُلم زوجته الأخرى ويظنّ هذه فتوى من الله أنه لن يستطيع أن يعدل ولو حرص، فاتقوا الله، إنما يتكلم عن الحُبّ وما جعل الله لرجل من قلبين في جوفه، وهذا يعود إلى أسلوب الزوجة وفنها في الزواج وحكمتها البالغة فلا تؤذيه حين خلوتها به؛ بل يجدها جنةً راضيةً ودودةً تُحسن المُعاملة والعناق وليست جماداً، وكذلك لا تُعكّر مزاج زوجها قبل أن يجامعها إذا كان لها طلب منه أو غير ذلك، فالحكيمة لا تكلم زوجها بطلبٍ أو بشيء قد يعكّر مزاجه إلا بعد أن تسليه وتريحه فتبسطه، لأنّه إذا غضب عزفت نفسه فلا يريد جماعها ولا مداعبتها، فالحكيمة تؤجل أي شيء تريد أن تقوله لزوجها خصوصاً إذا كانت تخشى أن تُعكّر مزاجه، فلن تقوله له إلا بعد أن تبسطه وتريح نفسه وتكسب قلبه، فتلك امرأةٌ حكيمةٌ تفوز بقلب زوجها على زوجاته أجمعين.

ولن يستطيع أن يعدل الزوج بالحبّ ولكن الله جعل بينكم مودة ورحمة، وذلك حتى إذا فازت إحداهنّ بالودّ وهو الحبّ ثم تفوز الأخرى بالرحمة، والرحمة قد تشمل نساءه الأخريات جميعاً، والرحمة درجةٌ ثانيةٌ بعد الحُبّ، ولكن المحُبّ لن يستطيع أن يُحبّ إلا واحدة، ولن يستطيع أن يعدل بالحبِّ في قلبه فيقسّمه بين اثنتين أبداً، وذلك هو المقصود من قول الله تعالى:
{وَلَن تَسْتَطِيعُوۤاْ أَن تَعْدِلُواْ بَيْنَ ٱلنِّسَآءِ وَلَوْ حَرَصْتُم} صدق الله العظيم [النساء:129]. فلا يجوز له أن يميل كُلّ الميل، فإن كان يحبّ إحداهن فإنه يستطيع أن يعدل بينهن في الكيلة والليلة فلا يؤتي التي يحبّها أكثر من زوجته الأخرى فيظلم نفسه.

وذلك ما استنبطته في شريعة الزواج في الدين الإسلامي الحنيف.
وأشهدُ الله أني لم أجد في كتاب الله زواج المُتعة أبداً وأكفر بزواج المتعة، وذلك جاء من شريعة الشيطان وليس من شريعة الرحمن في شيء، والذي أضلَّكم عن الحقّ هو لأنكم اتَّبعتم أمر الشيطان فقلتم على الله ما لا تعلمون بظنّكم أن معنى قول الله تعالى: {وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا} صدق الله العظيم [النساء:24].

ويا حياءكم من الله! فكيف تظنون أن هذه الآية أحلَّ الله لكم فيها زواج المُتعة يا معشر الشيعة؟ فقد افتريّتم على الله ما لم يُنزل الله به من سُلطانٍ، وكذلك أنتم يا معشر أهل السنة والجماعة افتريتم على الله بقولكم أنه كان زواج المُتعة حلالاً من قبل ثم حرَّمه الله! أفلا تتقون؟ بل لم يُنزِّل الله به من سُلطان في جميع كُتب المُرسلين من أولهم إلى خاتمهم النبي الأمي الأمين محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم.

ويا أمّة الإسلام إنّ دليلهم على زواج المُتعة هو قول الله تعالى:
{وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا} صدق الله العظيم [النساء]. ويا سُبحان الله! كيف تُحرِّفون كلام الله عن مواضعه المقصودة باتِّباع أمر الشيطان الذي أمركم أن تقولوا على الله ما لا تعلمون؟ وها نحن قد فصَّلنا هذه الآية من الكتاب تفصيلاً برغم أنها مُحكمةٌ، فبعد أن ذكر الله لكم كافة المُحرَّمات عليكم من النساء وبعد أن أكمل الله لكم ذكر المُحرمات من النساء بالزواج منهنّ من المحارم وغيرهنّ ثم أحلَّ الله لكم ما وراء ذلك بالزواج حسب الشريعة الإسلامية المعروفة، وغرّكم الشيطان بقول الله تعالى: {فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ}! قاتلكم الله فجعلتم اسم الزواج هو المُتعة فحرَّفتم كلام الله عن مواضعه. ولكني فصّلت لكم المقصود أنه يقصد أنه إذا طلبت المرأة الطلاق ولم يستمتع زوجها بما أحلَّه الله له بالحقِّ فلا أجر لها فتفدي نفسها بإرجاع حقه كاملا مُكمّلاً. تصديقاً لقول الله تعالى: {فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ} صدق الله العظيم؛ وهو أن ترجع إليه حقّه، وأما إذا استمتع بها ثم طلبت الطلاق منه فيرجع إليه نصف حقِّه، وأما إذا استمتع بها ثم طلقها من ذات نفسه ليستبدل زوجاً غيرها فلا يجوز له أن يأخذ من حقّها الذي آتاها شيئاً حتى ولو كان قنطاراً من الذهب. تصديقاً لقول الله تعالى: {فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ} صدق الله العظيم؛ بمعنى أنه يؤتيها أجرها كاملاً ولا يأخذ منه شيئاً حتى ولو أعطاها قنطاراً من الذهب، والقنطار يعادل كيلو من الذهب فلا يجوز له أن يأخذ منه شيئاً فهو أجرُ زواجها منه. تصديقاً لقول الله تعالى: {وَإِنْ أَرَدْتُمْ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَكَانَ زَوْجٍ وَآتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنطَاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شيئاً أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَاناً وَإِثْماً مُبِيناً} صدق الله العظيم.

إذاً الاستمتاع هو الدخول بزوجته ولكنكم جعلتم المُتعة هو الزواج فجعلتم له اسم زواج المُتعة، فمن يجيركم من الله يا معشر الذين يفترون على الله ما لم يحلّه؟ وما الفرق إذا بين زواج المتعة المُفترى وبين الفاحشة فيزني بها ثم يعطيها أجرها فتذهب؟ ولا أبرئ أهل السُّنة لأنّهم قالوا أنّ زواج المُتعة كان محللاً من قبل في عهد رسول الله -صلّى الله عليه وآله وسلّم- ثمّ تمّ تحريمه! وأشهدُ الله وأشهد الذين يخافون الله من هذه الأمّة إنهم لكاذبون الذين يقولون على الله ما لا يعلمون سنة وشيعة، وإني أدعو كافة علماء الشيعة والسنة للحوار بطاولة الحوار (موقع الإمام ناصر محمد اليماني ).

ونأتي الآن إلى أحكام الطلاق في الكتاب:

بسم الله الرحمن الرحيم، وسلام على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
قال الله تعالى:
{يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ ۖوَاتَّقُوا اللَّـهَ رَبَّكُمْ ۖ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِن بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَن يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ ۚ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّـهِ ۚ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّـهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ ۚ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّـهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَٰلِكَ أَمْرًا ﴿١﴾فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِّنكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّـهِ ۚ ذَٰلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَن كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۚ وَمَن يَتَّقِ اللَّـهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا ﴿٢﴾وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ ۚ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّـهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّـهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا﴿٣﴾وَاللَّائِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِن نِّسَائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلَاثَةُ أَشْهُرٍ وَاللَّائِي لَمْ يَحِضْنَ ۚ وَأُولَاتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَن يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ ۚ وَمَن يَتَّقِ اللَّـهَ يَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا ﴿٤﴾ذَٰلِكَ أَمْرُ اللَّـهِ أَنزَلَهُ إِلَيْكُمْ ۚ وَمَن يَتَّقِ اللَّـهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَيُعْظِمْ لَهُ أَجْرًا ﴿٥﴾} صدق الله العظيم [الطلاق].

وإلى البيان الحقّ، حقيق لا أقول على الله إلا الحقّ، يا معشر المُسلمين لقد أمركم الله إذا طلقتم النساء أنهُ لم يعتمد الشرع بتطبيق الطلاق بالفراق إلا بعد انقضاء أجل الطلاق وهو ثلاثة أشهر للمُطلقات غير ذات الأحمال وغير اللاتي يتوفى الله أزواجهن، ولا تزال المُطلقة في رأس زوجها حتى لو طلقها ألف طلقةٍ، ولا يتمّ اعتماده إلا بالفراق، ولا يتمّ تطبيق الفراق إلا بعد انقضاء أجله وهي ثلاثة أشهر، ويحل لها البقاء في بيت زوجها حتى انقضاء الأجل لتطبيق الطلاق بالفراق؛ بمعنى أنها لا تزال زوجته حتى انقضاء الأجل والأجل مدته ثلاثة أشهر للحائض غير ذات الأحمال، ولا تزال تحلّ له فإذا اتفق الزوجان وتراجع عن الطلاق قبل انقضاء الأجل فلا يُحسب الطلاق شيئاً ما لم يأتِ أجله؛ ( ثلاثة أشهر عدة المُطلقات وأربعة أشهر وعشراً للاتي يتوفى الله أزواجهن، وأولات الأحمال عدتهن أن يضعن حملهن).

ويحل للمُطلقات البقاء في بيوت أزواجهن فلا يزلن يحللن لهم إذا أراد الاتفاق بالرجوع عن الطلاق ثم العناق ما لم يأتِ أجل الطلاق المعلوم لكُلٍّ منهنّ، ولا يجوز إخراجها من بيت زوجها قبل انتهاء أجل الطلاق، ولا يجوز لهنّ الخروج؛ بل البقاء في بيتها حتى يأتي أجل الطلاق المعلوم، فهي لا تزال في عقد زوجها حتى انقضاء العدة، ولا يجوز إخراجها من بيتها كرهاً قبل مجيء أجل الطلاق بالفراق إلا أن تأتي بفاحشةٍ مُبينةٍ، فاتقوا الله يا معشر الظالمين لأخوات الإمام المهديّ في دين الله المُسلمات المؤمنات فلا تظلموهنّ فتخرجوهنّ من بيوت أزواجهن فور طلاقهن، ولا يجوز لهنّ أن يخرجن إلى بيوت أهلهن قبل انقضاء عدتهن فتتعدوا حدود الله ومن يتعدَّ حدود الله فقد ظلم نفسه. تصديقاً لقول الله تعالى:
{يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاء فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِن بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَن يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْراً} صدق الله العظيم [الطلاق:1].

والهدف من بقائهن في بيوتهن لعله يذهب الغضب عن زوجها فيندم فيتراجع عن الطلاق قبل مجيء أجله فيتفقان فيتعانقان فيعود الودّ والرحمة بينهما أعظم من ذي قبل، وتلك هي الحكمة من بقائِها في بيت زوجها، فلا يجوز لها أن تخرج منه إلى بيت أهلها لأنهم قد تأخذهم العزّة بالإثم فلا يعيدوها إليه حتى ولو اتفق فيما بينهما الزوجان للعودة إلى بعضهما، ولذلك أمركم الله وأمرهن بالبقاء في بيوتهن وهي بيوت أزواجهن. تصديقاً لقول الله تعالى:
{لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِن بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَن يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْراً} صدق الله العظيم. وفي ذلك تكمن الحكمة من بقائِها لعل الله يُحدث بعد ذلك أمراً وهو التراجع عن الطلاق ثمّ الاتفاق والعناق من قبل أن يأتي الأجل لتطبيق الطلاق بعد انقضاء الأجل المعلوم بالفراق، وإذا اتفقا فتعانقا قبل انقضاء الأجل المعلوم فلا يُحسب ذلك طلاقاً شرعاً ومُطلقاً أبداً أبداً أبداً إلا إذا انقضى الأجل.

فإذا انقضى الأجل ثلاثة أشهر ولا يزالا لم يتفقا ولم يتعانقا حتى لو تجاوز يوماً واحداً فلا تحلّ له إلا بعقدٍ شرعيٍّ جديدٍ من ولي أمرها الذي بيده عقدة النكاح، ثم يُحسب ذلك طلقة واحدة حتى لو قال الزوج لزوجته: "أنتِ طالق بالثلاث"، فتلك بدعة ما أنزل الله بها من سُلطان ولا تُحسب شرعاً إلا طلقةً واحدةً ولا تُطبق شرعاً إلا إذا انقضى أجل الطلاق وهو لا يزال مُصراً، ومن ثم تُطبق شرعاً بالفراق إلا إذا جاء الأجل المعلوم ولم يحدث قبل ذلك الاتفاق والعناق فعند انقضاء أجل الطلاق يجوز إخراجها من بيت زوجها ويتمّ تطبيق الطلاق بالفراق وتعتبر طلقةٌ واحدةٌ فقط.

وإذا انقضت العدّة وأخرجت إلى بيت أهلها ومن بعد ذلك أراد زوجها أن يسترجعها وهي أرادت أن ترجع لزوجها، فلا يجوز لوليّها أن يمتنع عن عقد النكاح بينهما ما دامت رضيت أن ترجع إلى عقد زوجها الأول فهو أولى بها ممن سواه فليعقد لزوجها فيعيدها إليه. تصديقاً لقول الله تعالى:
{وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاء فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ تَعْضُلُوهُنَّ أَن يَنكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْاْ بَيْنَهُم بِالْمَعْرُوفِ} صدق الله العظيم [البقرة:232].

ولا زواج إلا بعقدٍ شرعي من وليّها الذي بيده عقدة النكاح وهو ولي أمرها، ولا يجوز نكاحها إلا بإذن وليّها، ويجوز لوليّها العقد مرتان فقط كما الطلاق مرتان فقط، فلا زواج إلا بعقدٍ ولا ينحل العقد إلا بانقضاء العدة، وإذا انقضت العدة وأراد زوجها أن يرجعها فليعقد له عقداً جديداً ليرجعها إلى زوجها، وإذا طلقها الثالثة وجاء أجل الطلاق ثلاثة أشهر ثم تجاوز فعند ذلك يتم إخراجها من بيت من كان زوجها ثم لا تحل له حتى تنكح زوجاً آخر، فإن افترقا هي وزوجها الجديد وانقضت العدّة وأُخرجت إلى بيت أهلها فإن أراد أن يسترجعها زوجها الأول فهي تحلّ له بعد أن نكحت زوجاً آخر بتطبيق العقد الشرعي من ولي أمرها.

ولربّما يودُّ أحد علماء الأمّة أن يُقاطعني فيقول: "مهلاً مهلاً قال الله تعالى:
{الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ} صدق الله العظيم [البقرة:229]"، ومن ثمّ يردُّ عليه الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني وأفتي بالحقِّ وأقول: اللهم نعم العقد مرتان كما الطلاق مرتان، وقبل أن أجيب بالتفصيل على سؤالك فإن للإمام المهديّ ناصر محمد اليماني سؤال أريد الإجابة منك عليه يا فضيلة الشيخ المُحترم: فأفتني هل إذا طلقها زوجها للمرة الثالثة فهل لها عدّة تعتدونها وتحصون العدة ثلاثة أشهرٍ أم إنه يحلّ لكم أن تزوجوها لمن شئتم قبل انقضاء العدة؟ ومعروف جوابكم: "اللهم لا؛ حتى تنقضي عدتها ثلاثة أشهر للمُطلقات"، ومن ثم أورد له سؤالاً آخرَ: وهل جوّز الله لكم أن تخرجوهن من بيوتهن قبل انقضاء عدتهن الثلاثة الأشهر للمُطلقات؟ والجواب: قد حرّم الله إخراجها قبل انقضاء عدتها الثلاثة الأشهر، فإذا كانت الطلقة الثالثة فلتبقَ في بيت زوجها حتى انقضاء عدتها الثلاثة الأشهر فإذا انقضت الثلاثة الأشهر وهي تسعون يوماً ثم غابت شمس آخر يوم في التسعين اليوم فتوارت الشمس بالحجاب فعند ذلك يتمّ تطبيق الفراق بالطلقة الثالثة، فلا تحلّ له أبداً حتى تُنكح زوجاً آخر لأن العقد مرتان وليس ثلاثاً. أفلا ترون أنكم ظالمون؟ فاتقوا الله في أرحامكم ونسائكم يا معشر المُسلمين لعلكم تُفلحون.

ولا عدّة للتي تزوجت ولم يأتِ زوجها حرثه وأراد أن يُطلقها ولم يمسها بالجماع فلا عدّة لها إذا طلقها قبل أن يُجامعها، فليُكرمها فيسرحها سراحاً جميلاً. تصديقاً لقول الله تعالى:
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَكَحْتُمُ الْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ فَمَا لَكُمْ عَلَيْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَهَا فَمَتِّعُوهُنَّ وَسَرِّحُوهُنَّ سَرَاحًا جميلاً} صدق الله العظيم [الأحزاب:49]، فيؤتيها نصف الفريضة المتفق عليها. تصديقاً لقول الله تعالى: {وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى} صدق الله العظيم [البقرة:237]. وعلَّمكم الله أنَّ العفو أقرب للتقوى مادام لم يستمتع بها شيئاً، ويحل لها الزواج ولو من بعد خروجها من بيت زوجها مُباشرةً، يحل لوليّها أن يعقد لها بواحد آخر إذا تقدم لها نظراً لعدم وجود حُكم العدة.

ويا أمّة الإسلام، إني أشهدكم على كافة علماء الأمّة من كان له أي اعتراض في دستور الزواج والطلاق في شرع الإمام المهديّ الذي هو ذاته شرع محمد رسول الله -صلّى الله عليه وآله وسلّم- فلا يجوز لهم الصمت، فلنحتكم إلى كتاب الله وإذا لم أُهيّمن عليهم بالشرع الحقّ من ربِّهم من مُحكم كتابه حتى لا يجدوا في أنفسهم حرجاً مما قضيت بينهم بالحقِّ ويُسلموا تسليماً أو يكفروا بأحكام الله في الزواج والطلاق في القرآن العظيم، وإذا حضروا فأثبتوا من مُحكم كتاب الله أن شرع ناصر محمد اليماني مُخالف لما أنزل الله فعند ذلك لا يجوز لأنصاري الاستمرار في اتباعي ما دُمت حكمت بأحكام في الطلاق مُخالفة لأحكام الله الشرعيّة في الكتاب، وأما إذا أثبتُّ أحكام الله الحقّ في الطلاق من مُحكم كتاب الله ثم لم يعترفوا بالحقِّ من ربِّهم ويستمروا في ظُلم النساء سواء كانوا من أهل التوراة أو الإنجيل أو القرآن فأحذِّرهم ببأس من الله شديد. تصديقاً لقول الله تعالى:
{وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ} [المائدة:47]
{وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ} [المائدة:44]
{وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ} [الْمَائِدَةِ:45].
صــدق الله العظيـــــم

فإذا طبقتم حُكم الله بالحقِّ فسوف تنخفض نسبة الطلاق في العالم الإسلامي إلى نسبة 95 في المائة، فاتبعوني لعلكم تُرحمون.

وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
أخو علماء المُسلمين وأمّتهم؛ الإمام المهدي ناصر محمد اليماني.
ـــــــــــــــــ