- 16 -
الإمام ناصر محمد اليماني
10 - جمادی الأوّل - 1431 هـ
24 - 04 - 2010 مـ

۴ -اردیبهشت-۱۳۸۹ه.ش.
12:45 صبح
_______

{ وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا ۚ إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ }
صدق الله العظيـــــم....

بسم الله الرحمن الرحيم، وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله رب العالمين..
«بنور» ! از خدا بترس و با ظن و گمان به خداوند نسبت مده، که ظن و گمان کسی را از حق بی‌نیاز نمی‌کند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{ وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا ۚ إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ ﴿۳۶﴾ }
صدق الله العظيم [يونس]

به فتوایی که با ظن داده‌ای نگاه کن:
اقتباس المشاركة :
همانا که نماز جمعه، مانند نماز در دیگر روزهای هفته است و در کتاب خداوند، اصلی برای این نماز نیامده است. آنچه که خداوند ذکر کرده این است که در روز جمعه که روز بازار است مردم برای تجارت رفته و نماز را ترک می‌کردند. پس خداوند در این باره هشدار نازل فرمود. کلام خداوند را برایت می‌آوریم. خداوند عزوجل می‌فرماید: {يا أيها الذين آمنوا إذا نودي للصلاة من يوم الجمعة ، فاسعوا إلى ذكر الله وذروا البيع} برادر خوب دقت کن؛ خداوند نمی‌فرماید وقتی برای نمازجمعه ندا داده می‌شود؛ بلکه می‌فرماید روزجمعه؛ یعنی وقتی ندای نماز روزانه‌ای که از آن خبر دارید داده می‌شود و آن روز جمعه است، یعنی روزی که برای تجارت و جمع آوری مال گرد می‌آیید: { فاسعوا إلى ذكر الله وذروا البيع} خرید و فروش را بگذارید برای بعد از نماز و سراغ نماز بروید. همان طور که معروف است؛ بازارها صبح زود قبل از طلوع خورشید آغاز می‌شوند که هم زمان می‌شود با نماز فجر که به آن نماز صبح می‌گویند. قرآن روشن می‌سازد که مردم خصوصاً تجار به بازار می‌رفتند و آیه بر آنها بیش از دیگران تمرکز دارد و اینها در درجه اول مد نظر هستند چون تجار صبح زود به بازار می‌روند تا جای خود را حاضر کرده و کالای خود را برای عرضه و فروش آماده کنند و لذا نماز را رها کرده و به سراغ خرید و فروش می‌رفتند. هرچقدرهم به مردم تذکر داده شود؛ این پدیده همیشه وجود داشته چون فروشندگان موقع بازکردن بازار به فتنه می‌افتند و آزمایش می‌شوند. شما الآن با چشم خود شاهد این حقیقت هستی.اگر مردم به سوی نمازی بازگردند که خداوند فرمان آن را نازل نموده و فرموده که مؤمن چه وقت باید آن را اقامه کند، یعنی در طول فجر تا طلوع آفتاب؛ و تمام این زمان وقت نماز است و از اول تا آخرش باید به آن اختصاص یابد و این مطلب را در موضوعاتی که به اذن خدا درباره نماز نوشته‌ام شرح دادم و هرکس که بخواهد می‌تواند به آنها مراجعه کند. همان‌طور که گفتم زمان نماز با زمان برپا کردن بازار هم زمان است ودر نتیجه مردم نماز را رها کرده و به بازار می‌روند. خداوند این آیات را نازل فرموده تا آنها را از چنین کاری برحذر دارد و به آنها می‌فرماید: { يا أيها الذين آمنوا إذا نودي للصلاة من يوم الجمعة ، فاسعوا إلى ذكر الله وذروا البيع} یعنی برای نماز بروید و فروش را به بعد از نماز مؤکول کنید. در سخن بعدی خداوند تأمل کن:{ فإذا قضيت الصلاة فانتشروا في الأرض وابتغوا من فضل الله} یعنی وقتی نماز تمام شد، به سراغ تجارتتان بروید و مقصود نماز صبح است، چون صبح زود و هم زمان با باز شدن بازار است که آن هم صبح زود است و باید فروش را رها کرد و به سراغ نماز رفت. پس واجب است فروش را رها کرد و برای نماز رفت. اگر به نمازی که با نام نماز جمعه خوانده می‌شود نگاهی کنیم که در وقت ظهر[الظهیره] خوانده می‌شود و با علم به اینکه قرآن در منطقه‌ای صحرایی نازل شده؛ به خصوص در تابستان ، ظهر وقتی است که تاب آوردن آن مشکل است. برادر کمی فکر کن؛ چگونه ممکن است خداوند به آنها بگوید:{ فإذا قضيت الصلاة فانتشروا في الأرض وابتغوا من فضل الله}یعنی وقتی نمازتان تمام شد و این موقع ظهر [الضهیره] آن هم در صحراست. چگونه خدا به مردم می‌گوید بعد از تمام شدن نماز به سراغ فروش و تجارت بروید؛ در آن وقت کدام بازار باز است. برادر این وقت خواب نیم روز است و زمانی است که خداوند از آن به عنوان خلوت یاد نموده که مردم برای راحتی و خواب لباس‌شان را درمی‌آورند؛ وقت تجارت و بازار رفتن نیست. برادر همراه من باش تا ببینی چرا خداوند از این وقت یاد کرده است. خداوند در آیه دیگری می‌فرماید: { يا أيها الذين آمنوا ليستأذنكم الذين ملكت أيمانكم والذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلاث مرات ، من قبل صلاة الفجر ، وحين تضعون ثيابكم من الظهيرة ، ومن بعد صلاة العشاء ، ثلاث عورات لكم}
در این آیه به خوبی تأمل کن. أولا: خداوند ازظهر به عنوان زمانی خصوصی یاد می‌نماید یعنی مردم در خانه‌های خود هستند و با خود خلوت می‌کنند یا به معنی دیگر این زمانی نیست که مردم طی آن از خانه خارج شوند و در نتیجه تحرکی برای رفتن به مسجد وجود ندارد. این دلیل برای کسی که عاقل باشد کافی است).
انتهى الاقتباس
پایان نقل قول.
حال امام ناصر محمد یمانی به تو پاسخ می‌دهد: خدا را به شهادت می‌گیرم جناب «بنور» که تو با ظن به خدا نسبت می‌دهی و ظن و گمان کسی را از حق بی‌نیاز نمی‌کند. تفسیر تو از روی ظن و گمان است و برهانی ندارد. خداوند تعالی می‌فرماید:
{ وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا ۚ إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ ﴿۳۶﴾ }صدق الله العظيم [يونس]
اول اینکه زمان ندا و اذان برای نماز صبح؛ در آخر شب و قبل از باز شدن مغازه‌هاست. یعنی زمانی که در فجر، در افق شرقی، رشته سفید از رشته سیاه شب جدا می‌شود. این برای آن است که وقتی روزه‌گیران این ندا را شنیدند؛ روزه خود را آغاز نمایند و تا شب که ظهور شفق در غرب و شمس الأصیل است آن را ادامه دهند. در این زمان خورشید پشت حجاب رفته و روز تمام شده و شب با ظهور شفق در افق غربی آغاز می‌شود. برهان ندا دادن برای نماز صبح دراین فرموده خداوند تعالی است:
{ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ۖ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ ۚ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ ۗ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ }
صدق الله العظيم [البقرة:۱۸۷]

به فرموده خداوند تعالی بنگر:
{ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ۖ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ }
صدق الله العظيم

لذا روزه از زمانی آغاز می‌شود که صدای اذان برای نماز صبح بلند شود و وقت إفطار وقتی است که صدای اذان برای نمازمغرب شنیده شود. چطور ندا برای نماز صبح را بعد از باز شدن بازار و مغازه‌ها قرار داده‌ای؟!! حق‌جویان می‌بینند که بازار و فروشگاه‌ها در آخر شب باز نمی‌شوند و بعد از طلوع خورشید است که به تدریج بازار و مغازه‌ها باز می‌شوند. اما تو با ظن به خدا نسبت می‌دهی، درحالی‌که عقل و منطق هم این را نمی‌پذیرد. طوری سخن می‌گویی که انگار نماز فقط روزهای جمعه خوانده می‌شود و در روزهای دیگر نماز اقامه نمی‌گردد!! سبحان الله... بلکه خدا می‌داند وقتی را که برای نماز جمعه مقرر فرموده، زمانی است که مغازه‌ها و بازار باز هستند و برای همین هم به مردم امر می‌فرماید که برایشان بهتر است فروش را رها کرده و به سوی ذکر خداوند که خطبه نماز [ذکر] است؛ بشتابند . تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{ وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۵۵﴾ }صدق الله العظيم [الذاريات]
وسپس از نماز یاد شده است و بعد از تمام شدن آن، به هرجا که می‌خواهند بروند؛ فرقی ندارد به بازار بروند تا از فضل خدا روزی به دست آورند یا به منازلشان. اما زمان استراحت ظهر «الضهیره» بعد از خوردن غذاست که انسان احساس می‌کند نیاز به استراحت دارد و لذا لباس خود را کنار می‌گذارد و برای همین خداوند این زمان را زمانی خصوصی و برای خلوت قرار داده، نه برای فریضه واجب نماز مؤمنان. وقت استراحت ظهر «الضهیره» بعد از ظهر و برای استراحت و خوابی سبک است. اما تو تسبیح واجب خداوند را که در نماز ظهر مقرر شده و زمانی است که خورشید به وسط آسمان می‌رسد ومیقات نماز ظهر است نفی می‌کنی. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{ فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَحِينَ تُصْبِحُونَ ﴿۱۷﴾ وَلَهُ الْحَمْدُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِيًّا وَحِينَ تُظْهِرُونَ ﴿۱۸﴾ } صدق الله العظيم [الروم]
از «بنور» و تمام حق‌جویان میز گفتگو خواهش می‌کنم کمی در اینجا درنگ کرده و تدبر و تفکر کنند که مقصود خداوند از این کلام چیست:
{ فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ }، آیا این یک موعد کاملاً مشخص است و یا مطلق؟! و خداوند تعالی می‌فرماید:
{ اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا }صدق الله العظيم [الزمر:۴۲]
پس مقصود از کلمه
{حِينَ} روشن شد. معنی آن وقتی مشخص است و برای همین خداوند تعالی می‌فرماید: { فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ } صدق الله العظيم و این زمانی مشخص و مقصود از شفق تا عسق [آغاز گسترده تاریکی و ظلمت شب] و موعد تسبیح خداوند در طی نماز مغرب و عشاء است.

اما فرموده خداوند تعالی: { وَحِينَ تُصْبِحُونَ }، این موعدی مشخص و معلوم برای فریضه تسبیح خداوند طی نماز فجر است و زمانی که صبح روی نمایانده و ستاره‌ها از دید ناظر مخفی می‌شوند. این قبل از طلوع خورشید و در «میقات ظل» [سپیده دم = نیم سایه اول صبح] است و موعد اقامه نماز صبح است، نه موعد اذان؛ بلکه این موعدی است که باید نماز صبح به‌جا آورده شود؛ یعنی زمانی که شب پشت کرده و صبح رخ می‌نماید. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{ وَاللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ ﴿۳۳﴾ وَالصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ ﴿۳۴﴾ }صدق الله العظيم [المدثر]
و این میعاد مکرم تسبیح خداوند در نماز صبح روزجدید است.
پس مقصود ازکلام خداوند تعالی برایتان روشن شد که می‌فرماید:
{ فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَحِينَ تُصْبِحُونَ } صدق الله العظيم
مقصود موعدی مشخص برای فریضه نمازی است که بر مؤمنان واجب شده است.
و به سراغ این فرموده خداوند تعالی می‌آییم:
{ فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَحِينَ تُصْبِحُونَ ﴿۱۷﴾ وَلَهُ الْحَمْدُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِيًّا وَحِينَ تُظْهِرُونَ ﴿۱۸﴾ }صدق الله العظيم [الروم]
برایتان روشن می‌شود که در زمان ظهر نمازی بر مؤمنان واجب شده است و موعد آن وسط دو طرف روز [پیش از ظهر و بعد از ظهر] است و زمانی است که روز به نیمه تقسیم می‌شود. اما سؤالی که مطرح می‌شود این است: مقصود خداوند تعالی چیست که می‌فرماید: { وَعَشِيًّا وَحِينَ تُظْهِرُونَ }صدق الله العظيم؟! چرا اول صحبت عصر به میان آمده و سپس ظهر؟! [مترجم: مقصود از العشی عصر وقبل ازغروب آفتاب است] علت این است که نماز عصر و ظهر از هم جدا نیستند و با با هم به صورت جمع تقدیم [در موعد نماز ظهر] و یا جمع تأخیر [در موعد نماز عصر] اقامه می‌شوند؛ برای همین می‌بینید که اینجا نماز عصر مقدم بر ظهر بیان شده است: { وَعَشِيًّا وَحِينَ تُظْهِرُونَ }صدق الله العظيم.
پیش از این از آیات محکم کتاب درمورد موعد «العشی» توضیح دادیم و گفتیم قبل از غروب آفتاب است و برهان آن هم این فرموده خداوند تعالی است:
{ وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ ۚ نِعْمَ الْعَبْدُ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿۳۰﴾ إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِنَاتُ الْجِيَادُ ﴿۳۱﴾ فَقَالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَن ذِكْرِ رَبِّي حَتَّىٰ تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ ﴿۳۲﴾ رُدُّوهَا عَلَيَّ ۖ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ ﴿۳۳﴾ }صدق الله العظيم [ص]
پس برایتان روشن شد که «العشی» قبل ازغروب آفتاب و موعد نماز عصر است، اما اینکه در اینجا ذکر می‌شود:
{ وَعَشِيًّا وَحِينَ تُظْهِرُونَ } صدق الله العظيم، و ذکر موعد عصر اول آمده و سپس ظهر بیان می‌شود از آنجایی است که خداوند می‌خواهد کار بر شما آسان باشد و سخت نمی‌گیرد و ازاینجا برهان تجمیع نماز ظهر و عصر به صورت تقدم یا تأخر روشن می‌گردد [مترجم: در جمع تقدم اول نماز ظهر و سپس عصر در موعد نماز ظهر به‌جا آورده می‌شود . درحالی‌که در تجمیع به صورت تأخر اول نماز عصر و سپس نماز ظهر در موعد نماز عصر به‌جا آورده می‌شوند] آیا پروا نمی‌کنید!!
برهان برپایی نماز ظهر و عصر با هم به صورت تقدمی را در این فرموده خداوند تعالی پیدا می‌کنید:
{ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّيْلِ } صدق الله العظيم [هود:۱۱۴]
و لازم است بدانید مقصود از «طرفی النهار» غروب و طلوع آفتاب نیست، بلکه مقصود این است که خورشید روز را به دو نیمه تقسیم می‌کند؛ نیمه‌ قبل از ظهر [الغدو] و نیمه‌ بعد از ظهر[العشی]. موعد نماز ظهر بین این دو طرف روز [قبل از ظهر و بعد از ظهر] است و از آنجا که چنین بیانی از روی ظن و گمان نیست؛ برهان آن را در این فرموده خداوند تعالی می‌یابید:
{ فَاصْبِرْعَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا ۖ وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِلَعَلَّكَ تَرْضَىٰ ﴿۱۳۰﴾ } صدق الله العظيم [طه]
بنگرید که چگونه موعد نماز صبح و عصر روشن شده است:
{ فَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا } صدق الله العظيم،
سپس موعد نمازعشاء و مغرب که دراوایل شب است روشن می‌شود:
{ وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ }
صدق الله العظيم،
و سپس برایتان روشن می‌شود، مقصود خداوند چیست که می‌فرماید:
{ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَىٰ }صدق الله العظيم،
و به حق مقصود از «اطراف النهار» سمت غرب و شرق روز [یعنی غروب و طلوع خورشید] نیست چون این دو زمان مربوط به نماز صبح و عصر هستند که ذکر آنها به این ترتیب آمده است:
{ فَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا }
صدق الله العظيم.
سپس از نماز مغرب و عشاء یاد می‌شود که در اوایل شب اقامه می‌شوند:
{ وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ } صدق الله العظيم،
آیا جز موعد نماز ظهر چیزی می‌ماند؟ و لذا خداوند تعالی می‌فرماید:

{ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَىٰ }صدق الله العظيم.
«بنور» ! این هم برهان آشکاری که ما درمورد نماز ظهر و عصربرایت آوردیم و از آنجا که بیان تو تنها با توجه به ظاهر آیه‌ها نوشته شده و تدبر و تفکر نشده که آیا با آیات دیگرمحکم کتاب تناقض دارد یا نه؛ حاصل این است که بیانت از روی گمان و ظن باشد و با این فرموده خداوند تعالی در تناقض قرار گیرد که می‌فرماید:
{ وَعَشِيًّا وَحِينَ تُظْهِرُونَ }صدق الله العظيم

در این آیه خداوند به شما اجازه می‌دهد نماز عصر و ظهر را با هم به‌جا آورید حال یا به صورت تقدم [در موعد نماز ظهر] و یا به صورت تأخر [در موعد نماز عصر]. علت اینکه اجازه داده شده نمازها با هم اقامه شوند هم، مسافرانی هستند که بعد از ظهر سفر می‌کنند و می‌توانند نماز ظهر و عصر را در موعد نماز ظهر [جمع تقدم] به‌جا آورند. جناب «بنور» ! به خداوندی که خدایی جز او نیست قسم که نمازهای واجب [روزانه] پنج نوبت نماز است و هر نماز چه در سفر و چه درحضر [غیر سفر] دو رکعتی است. خداوند به شما اجازه داده تا نماز ظهر را با نماز عصر به صورت تأخیری [در وقت نماز عصر] اقامه کنید و یا نماز عصر را همراه نماز ظهر به صورت جمع تقدم [موعد نماز ظهر] به‌جا آورید و این هم ازروی حکمت بالغه خداوند است اگر می‌دانستید...تا اگر در محل سکونت و درحالی‌که مسافر نباشید، مورد حمله کفار قرار گیرید و کسانی که در موعد نماز ظهر، آن را همراه نماز عصر با هم خوانده‌اند، در صورت تعرض و مکر کافران، حین نماز عصر؛ بتوانند از آبرو و دیار شما دفاع کنند.
ممکن است کس دیگری بخواهد سخن مرا قطع کرده وبگوید: «ای مهدی منتظر! اگر زمان نماز صبح کافران مکر و حیله بکار برند چه؟» . مهدی منتظر در پاسخ می‌گوید: خداوند درکتاب خود شرط محکمی برای نماز شکسته [قصر] مقرر فرموده است:
{ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَن يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا }صدق الله العظيم [النساء:۱۰۱]
و اگر بگوید: «مهدی منتظر! اگر ندانند که کافران حین نماز صبح در فکر فتنه و جنگ هستند چه؟». مهدی منتظر در جواب می‌گوید: باید بر طبق شواهد و دلایل جوانب احتیاط را رعایت کنید و اگر متوجه خطری نشدید به خداوند توکل نمایید که هرکس به خدا توکل کند؛ خدا برایش کافی است ودر زمان خطر برای حراست شما در حین نماز صبح کسی را مأمور می‌نماید؛ ملائکه‌ی شب و روز که نگهبانان و شاهدان نماز صبح هستند . تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا }صدق الله العظيم [الإسراء:۷۸]
همانا که ملائکه خداوند رحمن در دنیا و آخرت اولیای شما هستند و برای همین می‌گویند:
{ نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ }صدق الله العظيم [فصلت:۳۱]
اما این برای کسی است که به خدا توکل داشته باشد. هرکس به خدا توکل کند؛ خداوند برای او کافی است و از نزد خود برای او نگهبان می‌فرستد. خداوند تعالی می‌فرماید:
{ لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ ۗ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ ۚ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ ﴿۱۱﴾ }صدق الله العظيم [الرعد]
شاید یک نفر دیگر سؤال کند: «پس کفار در حین نماز صبح نمی‌توانند ما را به قتل برسانند». با فرموده خداوند تعالی به او پاسخ می‌دهیم:
{ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ ۚ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ }صدق الله العظيم [الرعد:۱۱]
تمام کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند، نمی‌توانند آنچه را که خدا برایت مقدر نموده تغییر دهند و امور به سوی خداوند بازمی‌گردد که تصدیق فرموده خداوند تعالی است. برخی از شما خواهان آخرت و شهادت هستید و می‌خواهید در پیشگاه خداوند با شهادت به قتل برسید. برخی از شما هم می‌خواهید در دنیا بمانید تا به حب و قرب بیشتر الهی برسید و برخی هم به خاطر حب دنیا می‌خواهید بیشتر در دنیا بمانید و به این راضی هستید و سهمتان از علم همین قدر است. اینها مردمی هستند که تعقل نمی‌کنند. به خداوندی که خدایی جز او نیست قسم! حیات و زندگی شما برای خداوند نیست، مگر اینکه تنها به خاطر خدا بخواهید در این دنیا بمانید. کسانی هم که می‌خواهند در راه خدا بمیرند؛ آنها هم به دنبال حیات حق هستند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{ وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ﴿۱۶۹﴾ }صدق الله العظيم [آل عمران]
و اینها در طلب مرگ هستند تا به بهشت و حورالعین و نعیم برسند که آن جایگاهی عظیم است و آنان به همین خرسندند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{ الَّذِينَ قَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُوا لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا ۗ قُلْ فَادْرَءُوا عَنْ أَنفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿۱۶۸﴾ وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ﴿۱۶۹﴾ فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۱۷۰﴾ يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۷۱﴾ الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ ۚ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ ﴿۱۷۲﴾ الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ ﴿۱۷۳﴾ }صدق الله العظيم [آل عمران]
و گرامی‌تر از اینها؛ کسانی هستند که محبوب خداوند و محب او [یحبهم الله و یحبونه] آنها از مرگ در راه خدا نمی‌ترسند، ولی آرزو دارند خداوند آنها را در این دنیا نگاه دارد تا «هدف حق» محقق گردد و در طول حیاتشان برای اعتلای کلمة الله تلاش می‌کنند تا «هدف حق» و هدایت [همه مردم] محقق شود و کلمة الله اعتلا یابد و تمام مردم به یک امت تبدیل شوند که در راه راست گام برمی‌دارند. با اینکه از شدت اشتیاق برای دیدن پروردگارشان، حیات دنیا برای آنان مانند زندان بوده و به نظرشان بسیار طولانی می‌آید؛ اما غایت و هدف نهایی آنان عبادت رضوان خداوند است. رضوان خدا غایت آنان است نه وسیله‌.... آنها مردمانی هستند که محبوب خداوندند و محب او، و تا نعیم اعظم محقق نشود؛ خداوند نمی‌تواند آنها را با تمام ملکوت خود راضی کند.
ممکن است کسی سخن مرا قطع کرده و بگوید: «ناصر محمد یمانی از خدا بترس! چطور می‌گویی: خداوند نمی‌تواند آنها را با تمام ملکوت خود راضی کند؟ مگر خداوند قادر بر هر کاری [علی کل شیء قدیر] نیست؟!» مهدی منتظر در پاسخ می‌گوید: من برای قدرت پروردگار سبحان حد و حدود قائل نشدم. او می‌تواند تمام ملکوت خود را به آنان عطا نماید و همان قدر تا بی نهایت به آن بیفزاید؛ ولی این عطا تنها باعث اصرار و پافشاری بیشتر آنها برای تحقق نعیمی می‌شود که از تمام ملکوت خدا بزرگ‌تر است و این نعیم، یعنی: «خداوندی که آنها را دوست دارد و محبوب آنهاست؛ در نفس خود راضی گردیده و برای بندگانی که در حق خود ظلم کرده‌اند؛ حزین و متحسر نباشد» و ای،ن نه از روی مهربانی و رحمت نسبت به انسان‌هاست؛ بلکه چون می‌دانند حبیب آنها خداوند، ارحم الراحمین است؛ از حزن و تحسر او نسبت به بندگان باخبرند و برای همین نعیم جنت و حورالعین را رد کرده و می‌خواهند پروردگارشان راضی باشد؛ آن هم نه فقط از خودشان؛ بلکه می‌خواهند خداوند در نفس خود راضی باشد. اما رضوان نفس خداوند محقق نمی‌شود، مگر اینکه بندگان خدا مشمول رحمت او گردند. اینان مردمی هستند که محبتشان به خدا، بیش از محبت به نعیم خداوند در دنیا و آخرت است. آنها گروهی هستند که { يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ} خداوند آنان را دوست دارد و آنان نیز خداوند را دوست دارند. اینها ربانییونی هستند که بهترین مردم و آفریده‌های خدایند، نه از انبیا هستند و نه از شهدا؛ ولی در روزی که مردم در پیشگاه «الرحمن» گردآورده می‌شوند؛ این گروه میهمانان مکرم خداوندند که بر بالای منابر نور جای گرفته و انبیا و شهدا به ایشان غبطه می‌خورند و من از راستگویانم. به خداوندی که خدایی جز او نیست قسم! کسی که از آنان باشد می‌داند ناصر محمد یمانی بی‌هیچ شک‌وتردیدی به حق مهدی منتظر است و احدی نمی‌تواند او را از حق بگرداند و به فتنه بیندازد. علت هم این است به شدت قانع شده که حب و قرب و نعیم رضوان نفس خداوند به حق نعیمی است که از بهشت خداوند بسیار بزرگ‌تر است و چون کاملا قانع شده‌اند، پروردگارشان نمی‌تواند آنها را با نعیم و ملک مادی راضی کند؛ چون هرچه که بوده و باشد؛ ملکی مادی است. آنها از پروردگارشان می‌خواهند، نعیمی را محقق سازد که از ملکوت دنیا و آخرت عظیم‌تر است. آنها می‌خواهند کسی که محب آنها و محبوبشان است یعنی خداوند تعالی راضی شود و متحسر و حزین نباشد. چقدر حب آنها برای خداوند، بزرگ است و چقدر حب خداوند نسبت به ایشان عظیم؛ آنها مردمانی هستند که { يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ } و هدف حق خلقت خود را محقق کرده‌اند. آنها عابد رضوان پروردگارشان هستند و این رضوان برایشان وسیله نیست؛ غایت آنان است. پس خدا آنان را دوست دارد و ایشان را مقرب‌ترین بندگان خود خواهد کرد. چقدر آنان نزد خداوند گرامی هستند؛ کسانی که نه درباره مهدی منتظر به ناحق مبالغه می‌کنند و نه درباره مُحمد رسول‌الله که صلوات خدا بر او و بر همه ما و بر آنان باد. نمی‌گویند در راه حب و قرب خدا چگونه می‌توانیم با مهدی منتظر رقابت کنیم و او برای حب و قرب خدا به ما اولویت دارد چون خلیفه مکرم خداوند است. خیر... خیر.... خداوند به آنها فرمان داده که به مسیر هدایت رسول و خلیفه حق او اقتدا کرده و از آنها پیروی نمایند و برای حب و قرب خدا با تمام بندگان مکرم خداوند رقابت نمایند. همه ما می‌ خواهیم رضوان خداوند درنفسش محقق شود؛ ما رضوان خدا را نه به عنوان وسیله که غایت خود دانسته و عبادت می‌کنیم. اما کسانی که رضوان خداوند را به عنوان وسیله عبادت می‌کنند تا به هدفشان که جنت نعیم و حورالعین است برسند؛ از بهشت محروم نخواهند شد. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{ فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۱۷۰﴾ }صدق الله العظيم [آل عمران]
و اما ربانییونی که نعیم رضوان پروردگارشان را به عنوان غایت خود عبادت می‌کنند، تا زمانی که نعیم بزرگ‌تر برایشان محقق نشود، از بهشت خداوند مسرور نمی‌شوند و اگر فرمان ورود به بهشت داده شود؛ خواهند گفت: «خدایا آیا هدف از خلقت ما این بود که ما را به بهشت بفرستی؟!» پاسخ پروردگارشان این خواهد بود:
{ وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ ﴿۵۶﴾ مَا أُرِيدُ مِنْهُم مِّن رِّزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَن يُطْعِمُونِ ﴿۵۷﴾ }صدق الله العظيم [الذاريات]
اینها از گرامی‌ترین متقیان هستند و در بهشت محشور نمی‌شوند، چون به آن راضی نیستند؛ بلکه در پیشگاه خداوند رحمن گرد خواهند آمد. آنها میهمانان مکرمی هستند که انبیا و شهدا به ایشان غبطه می‌خورند؛ همان گونه که مُحمد رسول‌الله صلى الله عليه وآله وسلم، در حدیثی حق درمورد آنان فتوا داده است. ولی کسانی که ایمانشان به خداوند آلوده به شرک است و بندگان مقرب خدا را با او شریک قرار داده‌اند؛ حق را باطل می‌بینند و باطل را حق و وای بر آنها ...وای بر آنها....آنها به علت بزرگداشت انبیا و رسولان خدا، قدر خدایشان را آن‌گونه که باید نشناخته و نسبت به او معرفت نیافته‌اند. همانا که این تعظیم و بزرگداشتی باطل است که بنده‌ای را مورد تعظیم قرار داده و او را حد [خط قرمز] برای حب و قرب بدانند و معتقد باشند کسی حق ندارد و نباید برای حب و قرب خدا، با آن بنده رقابت کند و این شرک به خداوند است.. ای مؤمنانی که به خاطر تعظیم و بزرگداشت بندگان مقرب خداَ گرفتار شرک شده‌اید آگاه باشید..... خداوند تعالی می‌فرماید:
{ وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشْرِكُونَ ﴿۱۰۶﴾ }صدق الله العظيم [يوسف]
{ وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ ۖ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ ﴿۱۳﴾ }صدق الله العظيم [لقمان]
از خدایی پروا کنید که شما را به رقابت در راه حب و قرب و نعیم رضوان نفسش دعوت می‌کند:
{ فَذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ ۖ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ ۖ فَأَنَّىٰ تُصْرَفُونَ ﴿۳۲﴾ } صدق الله العظيم [يونس]
جناب «بنور» از خدا بترس... چگونه کسی که تو را به عبادت خداوند یکتا و رقابت در راه حب و قرب پروردگارم دعوت می‌کند و می‌خواهد تحقق رضوان نفس خداوند سبحان و تعالی را در پیش گیری، می‌تواند کذاب باشد...تو درمورد ناصر محمد یمانی فتوا داده‌ای که او دروغگویی گستاخ است؛ آیا دعوت به سوی حق افترا و بهتان است؟! چه کسی تو را از عذاب روز عقیم نجات می‌دهد؛ ای کسی که مردم را از راه راست باز می‌داری؟...تو همچنین خواهان مباهله با مهدی منتظری، ولی قسم به پروردگار عالمیان اگر با تو مباهله کنم؛ پروردگارم همان گونه که ابلیس را تا یوم الدین لعنت کرد؛ تو را هم لعنت خواهد کرد. از خدا بترس و غرور تعصب تو را به گناه نکشاند برادر گرامی. تو هم جزئی از هدف من هستی و من در حق تو افراط نمی‌کنم و اگر برای مباهله اصرار داری؛ من به خود لعنت می‌فرستم اگر دروغگو بوده و مهدی منتظر حق پروردگار عالم نباشم. اما چون من بی‌هیچ شک‌وتردید مهدی منتظرم و ایمان من به اینکه پروردگارم مرا انتخاب کرده مانند ایمانم به این است که خداوند پروردگار یکتا و بی شریک است، برای همین از لعنت خدا نمی‌ترسم؛ چون کسی از لعنت خدا می‌ترسد که به ناحق به خداوند نسبت دروغ و کذب دهد. . وسلامٌ على المُرسلين والحمدُ لله رب العالمين.
برادرتان امام مهدی منتظر، کسی که در انتظار تصدیق شدن از جانب شماست تا در کنار بیت عتیق در برابرتان ظاهر شود؛ ناصر محمد یمانی

اقتباس المشاركة 47669 من موضوع ( بيانات الإمام في أحكام الوضوء والصلاة وميقاتها )




- 16 -
الإمام ناصر محمد اليماني
10 - 05 - 1431 هـ
24 - 04 - 2010 مـ

12:45 صباحاً
_______


{ وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا ۚ إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ }
صدق الله العظيـــــم ..


بسم الله الرحمن الرحيم، وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله رب العالمين..
ويا بنور اتقِ الله ولا تقل عليه بالظن فإنّ الظنّ لا يغني من الحقّ شيئاً. تصديقاً لقول الله تعالى:
{وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا ۚ إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ ﴿36﴾} صدق الله العظيم [يونس]

فانظر لفتواك بالظنّ ونقتبس من بيانك ما يلي:
اقتباس المشاركة :
إن صلاة الجمعة كصلاة في يوم من الأسبوع لا أصل لهذه الصلاة في كتاب الله ، بل الذي ذكره الله هو أن الناس كانوا إذا أتى يوم الجمعة أي يوم السوق ذهبوا للتجارة وتركوا الصلاة فأنزل الله تحذيرا في هذا الشأن وإليك ما قال الله . يقول عز وجل ( يا أيها الذين آمنوا إذا نودي للصلاة من يوم الجمعة ، فاسعوا إلى ذكر الله وذروا البيع ) فانتبه جيدا يا أخي ، إنه لم يقل إذا نودي لصلاة الجمعة بل قال من يوم الجمعة أي إذا نودي للصلاة اليومية التي تعرفونها وكان يوم الجمعة أي اليوم الذي تجتمعون فيه للتجارة وجمع المال ( فاسعوا إلى ذكر الله وذروا البيع ) فاذهبوا للصلاة واتركوا البيع إلى بعد الصلاة ، وكما هو معروف فإن الأسواق تقام باكرا قبل طلوع الشمس مما يجعلها تتصادف مع صلاة الفجر التي يسمونها صلاة الصبح ويبين القرآن أن الناس كانوا يذهبون للسوق وخصوصا التجار لأن الآية تركز عليهم أكثر من غيرهم فهم المعنيين بالدرجة الأولى لأنهم هم الذين يذهبون للسوق بكرة لبناء مواقعهم وتحضير سلعتهم لعرضها للبيع ولذلك كانوا يتركون الصلاة ويذهبون للبيع وهذه الظاهرة تبقى دائما موجودة مهما ذكرت الناس لأن البائعون يفتنون عند فتح الأسواق ، وهذه حقيقة تراها بعينيك الآن لو رجع الناس إلى الصلاة التي أنزلها الله وأمرنا بها حيث يجب أن يصلي المؤمن طيلة الفجر إلى قبل طلوع الشمس فهذا كله وقت الصلاة يجب أداؤه من بدايته إلى نهايته وقد وضحت هذا بإذن الله في المواضيع التي كتبتها عن الصلاة لمن أراد أن يرجع إليها ، إذن كما ذكرت فإن الصلاة تصطدم تماما مع فتح الأسواق وبالتالي فالناس تركوا الصلاة وذهبوا إلى الأسواق فأنزل الله هذه الآيات ليحذرهم من فعلهم هذا ، فقال لهم ( يا أيها الذين آمنوا إذا نودي للصلاة من يوم الجمعة ، فاسعوا إلى ذكر الله وذروا البيع ) أي اذهبوا إلى الصلاة واتركوا البيع إلى بعد الصلاة ، وتأمل ماذا قال لهم بعد ذلك ( فإذا قضيت الصلاة فانتشروا في الأرض وابتغوا من فضل الله ) أي عندما تنتهوا من الصلاة اذهبوا لتجارتكم ويقصد بذلك صلاة الصبح لأنها تبدأ بكرة مع افتتاح الأسواق التي تبدأ هي أيضا بكرة فيجب ترك البيع والذهاب للصلاة ، وإذا نظرنا للصلاة التي يسمونها بصلاة الجمعة فإنهم يصلونها وقت الظهيرة ، علما أن القرآن نزل بمنطقطة صحراوية ، فالظهيرة وخصوصا في فصل الصيف أمر لايطاق ، فكر معي قليلا يا أخي ، كيف يقول الله لهم ( فإذا قضيت الصلاة فانتشروا في الأرض وابتغوا من فضل الله ) أي عندما تنتهوا من الصلاة وذلك وقت الظهيرة وفي الصحراء كيف يقول لهم بعد ما تنتهوا من الصلاة إذهبوا إلى البيع والتجارة ، فأي سوق تفتح في ذلك الوقت ، يا أخي هذا وقت قيلولة ، وهذا الوقت وصفه الله بعورة يخلو الناس بأنفسهم للراحة والنوم وليس للتجارة والذهاب للأسواق ، تابع معي يا أخي ماذا قال الله في هذا الوقت ، فقد ذكر الله في آية أخرى يقول( يا أيها الذين آمنوا ليستأذنكم الذين ملكت أيمانكم والذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلاث مرات ، من قبل صلاة الفجر ، وحين تضعون ثيابكم من الظهيرة ، ومن بعد صلاة العشاء ، ثلاث عورات لكم
تأمل جيدا هذه الآية ، أولا : فقد وصف الله وقت الظهيرة بأنه وقت عورة أي بمعنى أن الناس يكونون في بيوتهم وفي خلوة مع أنفسهم أو بمعنى آخر أن هذا الوقت ليس وقت حركة يخرج الناس فيه خارج البيوت وبالتالي لا يوجد حركة للذهاب إلى المسجد ، وهذا يكفي كدليل لمن هو عاقل
انتهى الاقتباس
انتهى الاقتباس.

ومن ثُمّ يردُ عليك الإمام ناصر مُحمد اليماني: أشهدُ لله يا بنور أنّك تقول على الله بالظنّ الذي لا يغُني من الحقّ شيئاً! وتفسيرك تفسير ظنّيٌّ وليس لهُ بُرهانٌ. وقال الله تعالى:
{وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا ۚ إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ ﴿36﴾} صدق الله العظيم [يونس].

وأقول أولاً إنّ النداء لصلاة الفجر هو في وقت آخر الليل قبل أن تُفتح المتاجر حين يتبيّن لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر بالأفق الشرقي، ولذلك حتى إذا سمع النداء الصائمون يبدأوا صومهم فيتمّونه إلى الليل حين ظهور الشفق الغربي لشمس الأصيل التي توارت وراء الحجاب فينتهي النهار ويبدأ الليل بظهور الشفق بالأفق الغربي، والبرهان لنداء صلاة الفجر في قول الله تعالى:
{وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ۖ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ ۚ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ ۗ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ} صدق الله العظيم [البقرة:187].

فانظر قول الله تعالى:
{وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ۖ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ} صدق الله العظيم، إذاً بدء الصيام هو بسماع النداء لصلاة الفجر وأما الإفطار فهو بسماع النداء لصلاة المغرب، فكيف تجعل النداء لصلاة الفجر من بعد أن تُفتح المحلات والأسواق؟ ولكن هذا لن يجده الباحثون عن الحقّ أنّ الأسواق والمعارض تُفتح لتداول البيع في آخر الليل؛ بل بعد طلوع الشمس تبدأ الأسواق والمحلات شيئاً فشيئاً، ولكنّك تقول على الله بالظنّ الذي يُخالف للعقل والمنطق؛ بل جعلت وكأن الصلوات ليست إلّا يوم الجمعة، سبحان ربي! بل لأنّه يعلم أنه قد أنزل صلاة الجمعة في وقت تكون كافة المحلات والأسواق مفتوحة جميعاً ولذلك أمرهم إن يريدوا الخير لأنفسهم أن يذروا البيع فيسعوا إلى ذكر الله وهي الخطبة. تصديقاً لقول الله تعالى: {وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ ﴿55﴾} صدق الله العظيم [الذاريات].

ومن ثُمّ ذكر الصلاة حتى إذا قُضيت فيذهبوا أينما يشاءوا سواءً إلى أسواقهم ليبتغوا من فضل الله أو إلى بيوتهم، وأما ميقات الظهيرة فذلك بعد تناول وجبة الغداء يشعر المرء أنه يُريد أن يسترخي فقد يضع ثيابه ولذلك جعل الله ذلك ميقات عورة وليس فيه قيام صلاةٍ مفروضةٍ على المؤمنين، فوقت الظهيرة هو ما بعد الظُهر في القيلولة، ولكنك تنفي التسبيح لله المفروض في صلاة الظُهر حين تكون الشمس بمنتصف السماء وذلك ميقات النداء لصلاة الظُهر. تصديقاً لقول الله تعالى:
{فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَحِينَ تُصْبِحُونَ ﴿17﴾ وَلَهُ الْحَمْدُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِيًّا وَحِينَ تُظْهِرُونَ ﴿18﴾} صدق الله العظيم [الروم].

وأرجو من بنور وجميع الباحثين عن الحقّ في طاولة الحوار التوقف قليلاً هُنا للتفكر والتدبر فما يقصد الله بقوله:
{فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ}، فهل ذلك ميقاتٌ معلوم بالضبط أم مطلق؟ وقال الله تعالى: {اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا} صدق الله العظيم [الزمر:42]. فيتبيّن لكم المقصود بقوله: {حِينَ} أنه وقتٌ معلوم، ولذلك قال الله تعالى: {فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ} صدق الله العظيم، وذلك وقتٌ معلوم في أول الليل من الشفق إلى الغسق لبداية الظُلمة ميقات التسبيح لصلاة المغرب والعشاء.

وأما قول الله تعالى:
{وَحِينَ تُصْبِحُونَ}، وذلك ميقاتٌ معلوم لفرض التسبيح في صلاة الفجر حين يُسفر الصبح فتدبر النجوم عن الناظر، وذلك قبل طلوع الشمس في ميقات الظل وذلك ميقات الإقامة لصلاة الفجر وليس ميقات النداء؛ بل ميقات الإقامة لأداء صلاة الفجر حين يدبر الليل ويسفر الصبح. تصديقاً لقول الله تعالى: {وَاللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ ﴿33﴾ وَالصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ ﴿34﴾} صدق الله العظيم [المدثر]؛ وذلك ميقاتٌ مُكرَمٌ للتسبيح لله في صلاة فجر اليوم الجديد. فتبيّن لكم أنّ المُراد من قول الله تعالى: {فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَحِينَ تُصْبِحُونَ} إنه يقصد ميقاتٌ معلوم لصلاةٍ مفروضةٍ على المؤمنين.

ونأتي لقول الله تعالى:
{فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَحِينَ تُصْبِحُونَ ﴿17﴾ وَلَهُ الْحَمْدُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِيًّا وَحِينَ تُظْهِرُونَ ﴿18﴾} صدق الله العظيم [الروم].

فتبيّن لكم حين الظُهر أنّه توجد فيه صلاةٌ مفروضةٌ على المؤمنين في ميقات المُنتصف بين طرف نهار الغدو ونهار العشي حين يقتسم النهار إلى نصفين، ولكن السؤال الذي يطرح نفسه هو لماذا قال الله تعالى:
{وَعَشِيًّا وَحِينَ تُظْهِرُونَ} صدق الله العظيم؟ فلماذا ذكر العصر ومن ثُمّ الظُهر؟ وذلك لأنّ صلاة العصر والظُهر لا يفترقان إما أن تكون جمع تأخير أو جمع تقديم، ولذلك تجدوه قدّم صلاة العصر على صلاة الظُهر، بقول الله تعالى: {وَعَشِيًّا وَحِينَ تُظْهِرُونَ} صدق الله العظيم.

وسبق بيان ميقات العشي من مُحكم الكتاب وأنّه قبل غروب الشمس، والبرهان تجدوه في قول الله تعالى:
{وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ ۚ نِعْمَ الْعَبْدُ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿30﴾ إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِنَاتُ الْجِيَادُ ﴿31﴾ فَقَالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَن ذِكْرِ رَبِّي حَتَّىٰ تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ ﴿32﴾ رُدُّوهَا عَلَيَّ ۖ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ ﴿33﴾} صدق الله العظيم [ص].

فتبيّن لكم إنّ العشي هو قبل غروب الشمس وذلك ميقات صلاة العصر، ولكنّكم تجدون قوله تعالى:
{وَعَشِيًّا وَحِينَ تُظْهِرُونَ} صدق الله العظيم، فتجدون أنّه ذكر العصر ومن ثُمّ الظُهر وذلك ليكون استنباط البُرهان لجمع التأخير والتقديم لصلاة الظُهر والعصر. ويُريدُ الله بكم اليُسر ولا يُريدُ بكم العُسر. أفلا تتقون؟

وكذلك تجدون البُرهان لقيام صلاة الظُهر والعصر جمع تقديم في قول الله تعالى:
{وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّيْلِ} صدق الله العظيم [هود:114]، وحتى تعلموا إنه يقصد بقوله طرفي النهار إنه ليس بطرفه عند الغروب ولا عند الشروق، بل يقصد حين تقسم الشمس النهار إلى شطرين وهم نهار الغدو ونهار العشي، فيكون ميقات الظُهر بين طرفي نهار الغدو ونهار العشي. وبما إنّ هذا البيان ليس بقول الظن ولذلك تجدون البُرهان لذلك في قول الله تعالى: {فَاصْبِرْعَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا ۖ وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِلَعَلَّكَ تَرْضَىٰ﴿130﴾} صدق الله العظيم [طه].

فانظروا كيف إنّه ذكر صلاة الفجر والعصر بقول الله تعالى:
{فَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا} صدق الله العظيم، ومن ثُمّ ذكر صلاة العشاء والمغرب في ميقات أول الليل بقوله تعالى: {وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ} صدق الله العظيم، ومن ثُمّ يتبيّن لكم قول الله تعالى: {وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَىٰ} صدق الله العظيم، إنه حقاً لم يقصد طرف النهار من جهة الغرب ولا طرف النهار من جهة الشرق، نظراً لأنّه ذكر صلاة الفجر والعصر بقوله تعالى: {فَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا} صدق الله العظيم. ومن ثُمّ ذكر صلاة المغرب والعشاء في آناء أول الليل بقوله تعالى: {وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ} صدق الله العظيم، فهل بقي غير ميقات الظُهر؟ ولذلك قال الله تعالى: {وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَىٰ} صدق الله العظيم.

فها نحن آتيناك بالبُرهان المُبين لصلاة الظُهر والعصر يا بنور، وبما أنّ بيانك يتبع فقط ظاهر الآيات من غير تدبّرٍ ولا تفكّرٍ هل يُناقض بيانك آياتٍ أُخرى في الكتاب من الآيات المُحكمات، وبما أنّ بيانك أصبح ظنّيٌّ فسوف تُعرض عن قول الله تعالى:
{وَعَشِيًّا وَحِينَ تُظْهِرُونَ} صدق الله العظيم؛ فهذا يعني إنّه أذن لكم بصلاة العصر والظُهر جمع تأخير أو جمع تقديم، وسبب الإذن بجمع التقديم من أجل المُسافرين من بعد الظُهر فيستطيعون أن يصلّوا الظُهر والعصر جمع تقديم. ويا بنور والله الذي لا إله غيره إنّ الصلوات المفروضات هي خمس صلوات ولكل صلاةٍ ركعتين فرضاً في سفر أو في حضر، وسمح الله لكم أن تجمعوا الظُهر مع العصر جمع تأخير أو تجمعوا العصر مع الظُهر جمع تقديم لحكمةٍ بالغةٍ لو كنتم تعلمون، حتى إذا غزاكم الكفار في الحضر أثناء صلواتكم فيستطيع الذين صلّوا الظُهر مع العصر جمع تقديم الدفاع عن أعراضكم ودياركم إذا أراد المكر بكم الذين كفروا أثناء صلاتكم في الحضر.

ولربّما يودّ أن يقاطعني آخر فيقول: "ويا أيها المهديّ المُنتظَر، وكيف إذا مكر بهم الذين كفروا أثناء صلاة الفجر؟". ومن ثُمّ يردُ عليه المهديّ المُنتظَر وأقول: لقد علّمكم الله بالشرط المُحكم في كتاب الله لصلاة القصر:
{فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَن يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا} صدق الله العظيم [النساء:101].

وإن قال: "ولكن يا أيها المهديّ المُنتظَر فإذا لم يكونوا يعلمون بفتنة الكفار المُدبّرة أثناء صلاة الفجر؟" ومن ثُمّ يردُ عليهم المهديّ المُنتظر، وأقول: فإنما تأخذوا حذركم من البينات، وإذا لم يتبين لكم الخطر فتوكلوا على الله ومن يتوكل على الله فهو حسبه فقد وكّل بحراستكم في صلاة الفجر عند الخطر الحرسَ الذين يشهدون صلاة الفجر من ملائكة الليل والنهار. تصديقاً لقول الله تعالى:
{إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا} صدق الله العظيم [الإسراء:78]، وإنما ملائكة الرحمن أولياؤكم في الحياة الدُنيا وفي الآخرة، ولذلك قالوا: {نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ} صدق الله العظيم [فصلت:31]، ولكن ذلك لمن توكّل على الله ومن يتوكل على الله فهو حسبه ويرسل إليه حرساً من عنده. وقال الله تعالى: {لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ ۗ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ ۚ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ ﴿11﴾} صدق الله العظيم [الرعد].

ولربما يودّ أن يقاطعني آخر فيقول: "إذاً لن يستطيع قتلنا الكُفارُ أثناء صلاة الفجر". ومن ثُمّ نردُ عليه بقول الله تعالى:
{وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ ۚ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ} صدق الله العظيم [الرعد:11]، فلن يستطيع أن يمنع عنك القدر الذي كتبه الله لك كافة من في السماوات والأرض وإلى الله تُرجع الأمور تصديقاً لقول الله تعالى أنّ منكم من يُريدُ الآخرة ويُريدُ الشهادة فيقتل شهيداً وهو بين يدي ربه، ومنكم من يُريدُ البقاء من أجل الله ليزداد بحُبه وقُربه، ومنكم من يُريدُ الدُنيا ومن كان يُريدُ البقاء في الحياة الدُنيا محبةً للحياة الدُنيا فقد رضي بها وذلك مبلغهم من العلم أولئك قومٌ لا يعقلون. ألا والله الذي لا إله غيره إنها لن تكون حياتكم لله حتى لا تريدوا البقاء في هذه الدُنيا إلّا من أجل الله، وكذلك الذين يُريدون الممات من أجل الله فأولئك طلبوا الحياة الحقّ. تصديقاً لقول الله تعالى: {وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ﴿169﴾} صدق الله العظيم [آل عمران].

وأولئك سبب طلبهم للموت من أجل الله ليفوزوا بالجنة وحورها وبنعيمٍ فيها مُقيم عظيم وهم بذلك فرحون. تصديقاً لقول الله تعالى:
{الَّذِينَ قَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُوا لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا ۗ قُلْ فَادْرَءُوا عَنْ أَنفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿168﴾ وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ﴿169﴾ فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿170﴾ يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿171﴾ الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ ۚ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ ﴿172﴾ الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ ﴿173﴾} صدق الله العظيم [آل عمران].

وأكرم منهم قوم يحبهم ويحبونه، فهم لا يحذرون من الموت في سبيل الله ويرجون من الله أن يُبقيهم في هذه الحياة حتى يتحقق الهدف الحقّ، فيشاركوا طيلة حياتهم في إعلاء كلمة الله حتى يتحقق الهدف الحقّ والهُدى فتكون كلمة الله هي العليا فيصبح الناس أمةً واحدةً على صراطٍ مُستقيمٍ برغم إن الحياة الدُنيا كالحبس عليهم وطويلة على قلوبهم من شدّة اشتياقهم للقاء ربهم ولكنهم يعبدون رضوان الله كغايةٍ وليس كوسيلةٍ؛ أولئك قومٌ يحبهم ويحبونه لن يستطيع الله أن يرضيهم بملكوته أجمعين حتى يتحقق النعيم الأعظم.

ولربما يود أن يقاطعني أحد عُلماء الأمّة ويقول: "اتقِ الله يا ناصر مُحمد اليماني فكيف تقول: (لن يستطيع الله أن يرضيهم بملكوته أجمعين) أليس الله على كُلّ شيءً قدير؟" ومن ثُمّ يردّ عليه المهديّ المُنتظَر وأقول: إنّي لم أُحدد قدرة ربي سُبحانه فهو قادر أن يؤتيهم ملكوته ثُمّ يزيدهم بمثله ثُمّ يزيدهم بمثله إلى ما لا نهاية، ولكن ذلك العرض لا ولن يزيدهم إلّا إصراراً وتثبيتاً على تحقيق النعيم الأعظم من ملكوت الله أجمعين، وهو أن يكون الذي يحبهم ويحبونه قد رضي في نفسه فلم يعُد مُتحسراً ولا حزيناً على عباده الذين ظلموا أنفسهم، وليس ذلك منهم رحمةً بالناس بل لأنّ حبيبهم هو أرحم منهم بعباده ولذلك علموا بعظيم حُزنه وتحسره على عباده ورفضوا نعيم الجنة وحورها ويُريدون من ربهم أن يرضى وليس فقط يرضى عليهم؛ بل يريدون من ربهم أن يرضى في نفسه، ولكن لن يتحقق رضوان الله في نفسه حتى يُدخل عباده في رحمته، أولئك قوم أحبوا الله بالحُبّ الأعظم من حُبّ نعيم الدُنيا والآخرة؛ أولئك قومٌ
{يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ}؛ أولئك الربانيون صفوة البشرية وخير البريّة ليسُوا بأنبياء ولا شُهداء، يتمّ حشرهم إلى الرحمن وفداً مُكرمين على منابر من نور يغبطهم الأنبياء والشُهداء وإنّا لصادقون، فمن كان منهم فوالله الذي لا إله غيره ليعلم أنّ ناصر مُحمد اليماني هو حقاً المهديّ المُنتظَر لا شك ولا ريب ولن يستطيع فتنته عن الحقّ أحدٌ وذلك بسبب اقتناعه الشديد بأنّ حُبّ الله وقربه ونعيم رضوان نفسه هو حقاً النعيم الأعظم من جنته، وبسبب اقتناعهم الشديد أنّ ربهم حقاً لن يستطيع أن يرضيهم بنعيم المُلك المادي فهو ليس إلا مُلكٌ مادي مهما كان ومهما يكون؛ بل يريدون من ربهم تحقيق النعيم الأعظم من ملكوت الدُنيا والآخرة وهو أن يكون من يحبهم ويحبونه قد رضي ولم يعد متحسراً ولا حزيناً، فما أعظم حبهم لله وما أعظم حب الله لهم أولئك قوم {يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ} حقّقوا الهدف الحقّ من خلقهم، فهم لرضوان ربهم عابدون وليس كوسيلة بل كغاية فأحبّهم الله وجعلهم من أقرب المُقربين من عباده، فما أكرمهم عند ربهم؛ أولئك قومٌ لم يُبالغوا بغير الحقّ في تعظيم المهديّ المُنتظَر ولا مُحمد رسول الله صلى الله علينا أجمعين وعليهم من ربهم، ولم يقولوا وكيف نُنافس المهديّ المُنتظَر في حُبّ الله وقربه فهو أولى أن يكون أحبّ إلى الله وأقرب كونه خليفة الله المُكرم، كلا؛ بل أمرهم الله أن يقتدوا بهُدى رسوله وخليفته الحقّ فيتّبعوا فينافسوا عباده المُكرمين في حُب الله وقربه، ونُريد جميعاً تحقيق رضوان الله في نفسه فنحن نعبد رضوان الله كغاية وليس كوسيلة، وأما الذين عبدوا رضوان الله كوسيلة فلم يحرّم الله عليهم ذلك حتى إذا تحقق هدفهم (جنة النعيم والحور العين) فتجدوهم: {فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿170﴾} صدق الله العظيم [آل عمران].

وأما الربانيون العابدون لنعيم رضوان ربهم كغاية فلن يفرحوا بجنّته ما لم يحقق لهم النعيم الأعظم منها وإنْ أمرهم بدخولها فسوف يقولوا: فهل الهدف من خلقنا هو حتى تدخلنا جنتك؟ ثُمّ يردُ عليهم ربهم ويقول:
{وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ ﴿56﴾ مَا أُرِيدُ مِنْهُم مِّن رِّزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَن يُطْعِمُونِ ﴿57﴾} صدق الله العظيم [الذاريات].

أولئك من أكرم المتّقين لن يتمّ حشرهم إلى الجنة لأنّهم لن يرضوا بها، بل تمّ حشرهم إلى الرحمن وفداً مُكرمون يغبطهم الأنبياء والشهداء كما أفتاكم بذلك مُحمد رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم- في الحديث الحقّ، ولكن الذين لا يؤمنوا بالله إلّا وهم مُشركون به عبادَه المقربين يرون الحقّ باطلاً والباطل حقاً! فويلٌ لهم ثُمّ ويلٌ لهم، فلم يقدّروا ربهم حقّ قدره بسبب التعظيم لأنبيائه ورُسله! وإنّما التعظيم بالباطل هو أن تعظِّموا العبد فتجعلوه حداً في حُب الله وقربه فتعتقدوا أنّه لا ينبغي لأحدٍ أن ينافسه في حُب الله وقربه فذلك شركٌ بالله يا معشر المؤمنين المُشركين بسبب التعظيم لعباد الله المقربين. وقال الله تعالى:
{وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشْرِكُونَ ﴿106﴾} صدق الله العظيم [يوسف].

{وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ ۖ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ ﴿13﴾}
صدق الله العظيم [لقمان].

فاتّقوا الله الذي أدعوكم إلى عبادته بالتنافس في حُبه وقربه ونعيم رضوان نفسه:
{فَذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ ۖ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ ۖ فَأَنَّىٰ تُصْرَفُونَ ﴿32﴾} صدق الله العظيم [يونس].

ويا أيها البنور اتّقِ الله، فكيف يكون كذاباً من يدعوك إلى عبادة الله وحده فتنافسني في حُب ربي وقربه وتبتغي نعيم رضوان نفسه سبحانه وتعالى علواً كبيراً! ومن ثُمّ تُفتي في أمر ناصر مُحمد اليماني إنّه كذابٌ أشر! فهل الدعوة إلى الحقّ أصبحت افتراءً وزوراً؟ فمن يُنجيك من عذاب يومٍ عقيمٍ يا من تصدّ عن الصراط المُستقيم؟ وكذلك تُريد مُباهلة المهديّ المُنتظَر! ولكنّي أقسمُ برب العالمين لئن باهلتُك ليلعنك ربي كما لعن إبليس إلى يوم الدين. فاتّقِ الله ولا تأخذك العزّة بالإثم أخي الكريم فأنت جزء من هدفي فلن أفرّط فيك وإن أصررتَ على المُباهلة فسوف أقوم بلعن نفسي إن كنتُ من الكاذبين ولست المهديّ المُنتظَر الحقّ من ربّ العالمين. وبما إنّي المهديّ المُنتظَر لا شك ولا ريب مؤمن باختياري لي من ربي كمثل إيماني إنّ الله ربي الله وحده لا شريك له ولذلك فلن أخشى لعنة الله وذلك إنّما لعنة الله تُخشى مِمّن افترى على الله كذباً بغير الحقّ.

وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله رب العالمين..
أخوكم الإمام المهديّ المُنتظَر الذي صار هو من ينتظركم للتصديق ليظهر لكم عند البيت العتيق؛ ناصر مُحمد اليماني.
_____________